(پزشکی) سرخکدار، سرخجه دار، سرخکی، دچارسرخجه، کرم گرفته، دارای کرم کدوگوشت
measly
(پزشکی) سرخکدار، سرخجه دار، سرخکی، دچارسرخجه، کرم گرفته، دارای کرم کدوگوشت
انگلیسی به فارسی
سرخجه دار ،دچارسرخجه،سرخکی،کرم گرفته،دارای کرم کدوگوشت
سرزنده
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: measlier, measliest
حالات: measlier, measliest
• (1) تعریف: (informal) ridiculously inadequate or unsatisfactory; paltry.
• مترادف: paltry, pitiful
• مشابه: exiguous, meager, niggardly, petty, picayune, piddling, puny, trifling, trivial, vile
• مترادف: paltry, pitiful
• مشابه: exiguous, meager, niggardly, petty, picayune, piddling, puny, trifling, trivial, vile
- If he thinks I'm going to sell my whole collection for a measly fifty dollars, he's crazy.
[ترجمه ترگمان] اگه فکر کنه که من همه کلکسیون هام رو فقط پنجاه دلار می فروشم، اون دیوونه است
[ترجمه گوگل] اگر او فکر می کند که کل مجموعه من را برای یک پنجاه دلاری خریداری می کند، او دیوانه است
[ترجمه گوگل] اگر او فکر می کند که کل مجموعه من را برای یک پنجاه دلاری خریداری می کند، او دیوانه است
• (2) تعریف: having, pertaining to, or like measles.
• مشابه: spotty
• مشابه: spotty
• affected with the measles; pertaining to or resembling the measles; scrappy, wretched, poor (slang)
a measly amount of something is very small or inadequate; an informal word.
a measly amount of something is very small or inadequate; an informal word.
مترادف و متضاد
skimpy
Synonyms: beggarly, contemptible, insignificant, meager, mean, miserable, miserly, niggling, paltry, pathetic, petty, picayune, piddling, pitiful, poor, puny, scanty, stingy, trifling, trivial, ungenerous, unimportant, valueless, worthless
Antonyms: abundant, plenty, proficient, satisfactory, sufficient
جملات نمونه
1. He gave us measly little portions of cake.
[ترجمه ترگمان]او مقداری کیک به ما داد
[ترجمه گوگل]او بخش کوچکی از کیک را به ما داد
[ترجمه گوگل]او بخش کوچکی از کیک را به ما داد
2. All I got was a measly £
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که من گرفتم a پوند بود
[ترجمه گوگل]همه ی من یک جفت ارزنده بود
[ترجمه گوگل]همه ی من یک جفت ارزنده بود
3. I get a measly £4 an hour.
[ترجمه ترگمان]من یک ربع ساعت وقت دارم
[ترجمه گوگل]من یک ساعت 4 پوند خرج می کنم
[ترجمه گوگل]من یک ساعت 4 پوند خرج می کنم
4. The average British bathroom measures a measly 5 square metres.
[ترجمه ترگمان]متوسط حمام بریتانیا برابر با measly متر مربع است
[ترجمه گوگل]متوسط حمام بریتانیا اندازه 5 متر مربع است
[ترجمه گوگل]متوسط حمام بریتانیا اندازه 5 متر مربع است
5. You just worry about your own measly little relationships.
[ترجمه ترگمان]فقط نگران روابط ساده خودت باش
[ترجمه گوگل]شما فقط در رابطه با روابط کوچک خودتان نگران هستید
[ترجمه گوگل]شما فقط در رابطه با روابط کوچک خودتان نگران هستید
6. And a measly 4 percent said the city was doing a good job of attracting and keeping jobs and business.
[ترجمه ترگمان]و یک measly ۴ درصد گفته اند که این شهر کار خوبی برای جذب و حفظ شغل و کسب وکار انجام داده است
[ترجمه گوگل]و 4 درصد باتجربه گفت که این شهر کار خوبی در جذب و نگهداری شغل و کسب و کار دارد
[ترجمه گوگل]و 4 درصد باتجربه گفت که این شهر کار خوبی در جذب و نگهداری شغل و کسب و کار دارد
7. It rose back to average-a measly fourteen inches-in 1921 and went slightly over that in 192
[ترجمه ترگمان]این فیلم به طور متوسط به a چهارده اینچ در سال ۱۹۲۱ رسید و در سال ۱۹۲ شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]این در سال 1921 به طور متوسط یک چهارده قطر ظاهر شد و در سال 192 کمی بیشتر شد
[ترجمه گوگل]این در سال 1921 به طور متوسط یک چهارده قطر ظاهر شد و در سال 192 کمی بیشتر شد
8. That measly little paycheck barely covered the rent.
[ترجمه ترگمان]این پول فقط اجاره رو کم می کنه
[ترجمه گوگل]این دستمزد کمی کوچک، به سختی هزینه اجاره را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این دستمزد کمی کوچک، به سختی هزینه اجاره را پوشش می دهد
9. I have my scruples, measly as they may be.
[ترجمه ترگمان]من هم وسواس دارم، چون ممکن است این طور باشد
[ترجمه گوگل]من دچار ترس و وحشت می شوم
[ترجمه گوگل]من دچار ترس و وحشت می شوم
10. This time, the Jaguars managed one measly field goal and nothing else.
[ترجمه ترگمان]این بار، یک هدف می دانی را مدیریت کرد و هیچ چیز دیگر
[ترجمه گوگل]در این زمان، جگوارها یک هدف میدان مغرضانه و هیچ چیز دیگری را مدیریت کردند
[ترجمه گوگل]در این زمان، جگوارها یک هدف میدان مغرضانه و هیچ چیز دیگری را مدیریت کردند
11. What a measly birthday present!
[ترجمه ترگمان]چه هدیه مزخرفی!
[ترجمه گوگل]یک روز تولد مهیب!
[ترجمه گوگل]یک روز تولد مهیب!
12. Cover is a measly $
[ترجمه ترگمان]پوشش یک measly دلار است
[ترجمه گوگل]پوشش یک تهدید بزرگ است
[ترجمه گوگل]پوشش یک تهدید بزرگ است
13. I asked. " Just take this measly 10 cents an hour and smile? "
[ترجمه ترگمان]فقط یک ساعت ۱۰ سنت خرج کنید و لبخند بزنید؟ \"
[ترجمه گوگل]من پرسیدم فقط 10 سنت را یک ساعت و لبخند بزنید؟ '
[ترجمه گوگل]من پرسیدم فقط 10 سنت را یک ساعت و لبخند بزنید؟ '
14. Meanwhile a newly restored dividend -- albeit a measly one penny per share -- and a ten-for-one reverse stock split could drag its shares out of the single digits.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن یک سود تقسیمی جدید - - هرچند یک پنی قیمت در هر سهم - - و یک شکاف سهامی به ازای هر سهم می تواند سهم خود را از ارقام منفرد بردارد
[ترجمه گوگل]در همین حال، سود تقریبا بازسازی شده - حتی یک پنی با ارزش برای هر سهم - و سهام تقسیم سهام یک طرفه برای سهام یک طرفه می تواند سهام خود را از رقم های تک بکشید
[ترجمه گوگل]در همین حال، سود تقریبا بازسازی شده - حتی یک پنی با ارزش برای هر سهم - و سهام تقسیم سهام یک طرفه برای سهام یک طرفه می تواند سهام خود را از رقم های تک بکشید
15. One measly mango,[Sentence dictionary] that's all we've had from this tree.
[ترجمه ترگمان]یکی از انبه measly که تمام آن چیزی است که ما از این درخت داشتیم
[ترجمه گوگل]یک انبه غریب، [فرهنگ لغت حکم] که همه ما از این درخت بوده ایم
[ترجمه گوگل]یک انبه غریب، [فرهنگ لغت حکم] که همه ما از این درخت بوده ایم
پیشنهاد کاربران
ناچیز
زپرتی
very small and disappointing in size, quantity, or value – used to show disapproval
چندرغاز
ناقابل
کلمات دیگر: