کلمه جو
صفحه اصلی

seventy


معنی : عدد یا علامت هفتاد، هفتاد ساله، هفتاد
معانی دیگر : هفتاد (70)

انگلیسی به فارسی

هفتاد، هفتاد ساله، عدد یا علامت هفتاد


هفتاد، عدد یا علامت هفتاد، هفتاد ساله


انگلیسی به انگلیسی

• number 70
seventy is the number 70.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] هفتاد

مترادف و متضاد

عدد یا علامت هفتاد (اسم)
seventy

هفتاد ساله (صفت)
septuagenarian, seventy

هفتاد ()
seventy

جملات نمونه

1. seventy days after norooz a snow fell . . .
ز بعد هفتاد نوروز یک برفی افتاد . . .

2. seventy days after norooz, a snow fell . . .
زبعد هفتاد یک برفی افتاد . . .

3. seventy percent of the country voted for him
هفتاد درصد مردم به او رای دادند.

4. seventy years
هفتاد سال

5. they crammed seventy of us into an old bus
هفتاد نفر از ما را در یک اتوبوس قراضه چپاندند.

6. my father is past seventy
پدرم بیشتر از هفتاد سال دارد.

7. in the last few weeks seventy employees have been separated from the firm
در چند هفته ی اخیر هفتاد کارمند از موسسه برکنار شده اند.

8. my mother died at the age of seventy five
مادرم در سن هفتاد و پنج سالگی مرد.

9. I would put his age at about seventy.
[ترجمه ترگمان]در حدود هفتاد سال داشت
[ترجمه گوگل]من سن او را حدود هفتاد ساله می گذارم

10. There are seventy people in the hall.
[ترجمه ترگمان]هفتاد نفر در تالار هستند
[ترجمه گوگل]در سالن هفتاد نفر وجود دارد

11. Copyright expires seventy years after the death of the author.
[ترجمه ترگمان]حق تکثیر هفتاد سال پس از مرگ نویسنده به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]کپی رایت هفتاد سال پس از مرگ نویسنده پایان می یابد

12. This is an article that is retailed at seventy pence.
[ترجمه ترگمان]این یک مقاله است که در هفتاد پنس به فروش می رسد
[ترجمه گوگل]این یک مقاله است که در هفتاد پانزر فروخته می شود

13. Seventy people were killed.
[ترجمه ترگمان]هفتاد نفر کشته شدند
[ترجمه گوگل]هفتاد نفر کشته شدند

14. There are seventy coming to the party.
[ترجمه ترگمان]هفتاد و پنج نفر دارند می آیند به مهمانی
[ترجمه گوگل]هفتاد نفر به حزب آمده اند

15. We were bowling along at seventy miles per hour.
[ترجمه ترگمان]ما در حدود هفتاد مایل در ساعت با هم بودیم
[ترجمه گوگل]ما با هفتاد مایل در ساعت بولینگ شدیم

16. Voters will choose fifty of the seventy five deputies. The Emir will nominate the rest.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان پنجاه تا از هفتاد و پنج نماینده را انتخاب خواهند کرد امیر بقیه را نامزد خواهد کرد
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان پنجاه و هفتاد و پنج نماینده را انتخاب خواهند کرد امیر بقیه را معرفی خواهد کرد

17. Seventy per cent of this country is opposed to blood sports.
[ترجمه ترگمان]هفتاد درصد از این کشور با ورزش های خونین مخالف است
[ترجمه گوگل]هفتاد درصد از این کشور با ورزش خون مخالف است

seventy years

هفتاد سال


seventy days after Norooz, a snow fell ...

زبعد هفتاد یک برفی افتاد ...


اصطلاحات

the seventies

سال‌های هفتاد (به‌ویژه از 1970 تا 1979)


پیشنهاد کاربران

هفتاد



کلمات دیگر: