کلمه جو
صفحه اصلی

deployment


معنی : تفرقه، گسترش، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری
معانی دیگر : نظ

انگلیسی به فارسی

آرایش قشون، (نظامی) تفرقه، گسترش، قرارگیری قشون یا نیرو، رزم‌آرایی، آرایش نظامی، گسترش، صف‌آرایی، استقرار


گسترش، تفرقه، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری


انگلیسی به انگلیسی

• strategic positioning (of troops, a military unit, etc.)
the deployment of troops, resources, or equipment is the organization and preparation of them so that they are in a position or condition where they are ready for immediate action.

مترادف و متضاد

تفرقه (اسم)
division, concision, schism, divorcement, schismatism, scissoring, sequestration, deployment

گسترش (اسم)
extension, spread, propagation, expanse, deploy, deployment

ارایش قشون (اسم)
deployment

قرارگیری قشون یا نیرو (اسم)
deployment

موضع گیری (اسم)
deployment, positioning

جملات نمونه

1. Missile deployment did much to further polarize opinion in Britain.
[ترجمه گنج جو] جایگزینی موشکها باغث دو قطبی شدن هر چه بیشتر نقطه نظرات در برتانیا شد.
[ترجمه ترگمان]گسترش موشک باعث ایجاد اختلاف بیشتر در بریتانیا شد
[ترجمه گوگل]استقرار موشک ها برای ایجاد انگیزه بیشتری در مورد نظرات خود در انگلیس انجام داد

2. Gates responds with a lengthy discourse on deployment strategy.
[ترجمه ترگمان]گیتس با یک گفتمان طولانی درباره استراتژی استقرار پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]گیتس با گفتگوی طولانی در مورد استراتژی استقرار پاسخ می دهد

3. The Chief of Police ordered the deployment of 2 000 troops to try to stop the rioting.
[ترجمه ترگمان]رئیس پلیس دستور استقرار ۲،۰۰۰ سرباز را داد تا شورش را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]سرهنگ پلیس دستور داد تا نیروهای نظامی 2،000 را به منظور متوقف کردن شورش به دستور کار برساند

4. Without the full deployment of resources, we cannot achieve our aims.
[ترجمه ترگمان]بدون استفاده کامل از منابع، ما نمی توانیم به اهداف خود برسیم
[ترجمه گوگل]بدون توسل به منابع، ما نمی توانیم به اهدافمان دست یابیم

5. These were understood to stop short of deployment of major ground forces.
[ترجمه ترگمان]این ها به منظور توقف کوتاهی از استقرار نیروهای زمینی اصلی درک شدند
[ترجمه گوگل]اینها به معنای متوقف کردن عدم استقرار نیروهای زمینی عمده است

6. Both the level of available resources and their deployment are constantly adjusted as necessary to counter the foreseeable threat.
[ترجمه ترگمان]هر دو سطح منابع موجود و استقرار آن ها به طور مداوم برای مقابله با تهدید قابل پیش بینی تنظیم می شوند
[ترجمه گوگل]هر دو سطح منابع موجود و استقرار آنها به طور مداوم برای مقابله با تهدید قابل پیش بینی قابل تنظیم است

7. Soon after the president signs the deployment orders this week, troops will begin to move into the country, Bacon said.
[ترجمه ترگمان]بیکن گفت: اندکی پس از اینکه رئیس جمهور دستور استقرار این هفته را امضا کرد، سربازان شروع به نقل مکان به کشور خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بیکن گفت که به زودی پس از اینکه رییس جمهور در هفته جاری این دستورالعمل ها را امضا می کند، سربازان به کشور وارد می شوند

8. A few of the suggestions about the deployment of furniture were fairly generally rejected.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از پیشنهادها در مورد استقرار مبلمان به طور کلی رد شد
[ترجمه گوگل]تعدادی از پیشنهادات در مورد استفاده از مبلمان به طور کلی به طور کلی رد شد

9. No senior politician dares to oppose deployment.
[ترجمه ترگمان]هیچ سیاست مدار ارشدی جرات مخالفت با استقرار نیروها را ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ سیاستمدار ارشد به جرات مخالفت با استقرار نیست

10. If the slide continues, mission managers could postpone deployment until Sunday.
[ترجمه ترگمان]اگر این اسلاید ادامه پیدا کند، مدیران ماموریت می توانند استقرار خود را تا یکشنبه به تعویق بیاندازند
[ترجمه گوگل]اگر اسلاید ادامه یابد، مدیران مامورین می توانند تا یکشنبه از استقرار استفاده کنند

11. These include the deployment and retrieval of a NASA-owned spacecraft called Spartan, which carries a half-dozen experiments.
[ترجمه ترگمان]این موارد شامل استقرار و بازیابی یک فضاپیمای متعلق به ناسا به نام Spartan است که بیش از دوازده آزمایش را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این شامل استقرار و بازیابی فضاپیمای متعلق به ناسا به نام اسپارتان است که حدود نیم آزمایش انجام می شود

12. We will complete the deployment of the next generation of Britain's minimum nuclear deterrent.
[ترجمه ترگمان]ما استقرار نسل بعدی حداقل بازدارنده هسته ای بریتانیا را تکمیل خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما استقرار نسل بعدی حداقل بازدارنده هسته انگلیس را تکمیل خواهیم کرد

13. To make matters worse, the deployment of only one thrust-reverser meant that there was a tremendous drag on the right engine.
[ترجمه ترگمان]برای این که اوضاع را بدتر کند، تنها چیزی که در آن ها ایجاد شده بود، معنی اش این بود که صدای کشش شدید موتور سمت راست را به گوش می رساند
[ترجمه گوگل]بدتر از همه، استفاده از تنها یک راننده راننده به معنای آن بود که کشیدن یک فوق العاده در موتور مناسب وجود دارد

14. It means more imaginative deployment of staff.
[ترجمه ترگمان]این به معنی استفاده خلاقانه تر از کارکنان است
[ترجمه گوگل]این بدان معنا است که استقرار کارکنان بیشتر تخیلی

پیشنهاد کاربران

فرستادن

به کار گیری
استقرار نیروها

بکار بردن

چینش_ چیدمان

موضع گیری

انتقال انسان ها و امکانات از یک مکان به مکان دیگر.

به کارگیری - ایجاد

اعزام

[رایانه] استقرار سامانه
[رایانه] به کاراندازی یک سامانه

استقرار

راه اندازی، استقرار، توسعه، ایجاد

اون لحظه شروع فوتبال که داور زمینهای بازی رو مشخص میکنه و بازیکنان و دروازه بان هر کدوم میرن در پست خودشون قرار میگیرن یعنی فعل دیپلویمنت

به کار گیری

صف آرایی

deployment ( علوم نظامی )
واژه مصوب: استقرار 2
تعریف: قرار گرفتن نیروها با آرایش ویژه در مناطق عملیاتی


کلمات دیگر: