1. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.
2. Nuns are under vows of poverty, chastity and obedience.
[ترجمه ترگمان]راهبه ها در عهد فقر، پاکدامنی و اطاعت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]راهبه ها به وعده فقر، عفت و اطاعت می پردازند
3. Nuns take a vow of chastity.
[ترجمه ترگمان]راهبه ها عهد پاکدامنی می کنند
[ترجمه گوگل]راهبه ها عهد را می گیرند
4. As a monk, he took vows of chastity, poverty and obedience.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راهب، سوگند پاکدامنی، فقر و اطاعت یاد کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک راهب، عهد عتیق، فقر و اطاعت را به عهده گرفت
5. He took a vow of chastity and celibacy.
[ترجمه ترگمان]سوگند پاک دامنی و تجرد را در اختیار گرفت
[ترجمه گوگل]او وفادار و عفاف گرفت
6. Chastity before marriage is still demanded in some societies.
[ترجمه ترگمان]عفاف پیش از ازدواج هنوز در بعضی از جوامع مورد تقاضا است
[ترجمه گوگل]عفاف قبل از ازدواج هنوز در برخی از جوامع مورد نیاز است
7. Poverty, chastity and obedience were the rules of his order which he founded with eleven like-minded companions when he was twenty-nine.
[ترجمه ترگمان]فقر، پاکدامنی و اطاعت، قواعد دستوری بود که در زمان بیست و نه سالگی با یازده تن از همراهان - بنیان نهاد
[ترجمه گوگل]فقر، عفت و اطاعت، قواعد نظم او بود که او وقتی که بیست و نه ساله با یازده همدم گرای همگانی تأسیس شد
8. He is freed by Britomart, his betrothed, whose chastity gives her great military powers.
[ترجمه ترگمان]او توسط Britomart، نامزد او، آزاد می شود که پاکدامنی به او قدرت نظامی بزرگی می دهد
[ترجمه گوگل]او توسط بریتمارت، متعهد شده است که عفت او قدرت های نظامی فراوانی را به دست می گیرد، آزاد شده است
9. But as Lucy Re-Bartlett asserted, chastity was part of women's revolt against false social conditions.
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که لوسی بار دیگر تاکید کرد، پاکدامنی بخشی از شورش زنان در برابر شرایط اجتماعی نادرست بود
[ترجمه گوگل]اما لوسی دوباره بارتلت ادعا کرد که عفتی بخشی از شورش زنان در برابر شرایط اجتماعی غلط است
10. A woman's chastity is considered as her highest virtue and all Hindu traditional literature extols the greatness of a chaste woman.
[ترجمه ترگمان]پاکدامنی زن به عنوان بالاترین فضیلت در نظر گرفته می شود و تمام ادبیات سنتی هندو، عظمت یک زن عفیف را می ستاید
[ترجمه گوگل]عفت زنانه به عنوان بالاترین فضیلت او محسوب می شود و تمام ادبیات سنتی هندو، عظمت یک زن شوهردار را تحسین می کند
11. Being what they are they have not chastity.
[ترجمه ترگمان]آن ها که هستند پاک دامنی نیستند
[ترجمه گوگل]آنچه آنها هستند، عفت نیستند
12. Men must have their chastity and virginity even if it is make belief and at the cost of women's health.
[ترجمه ترگمان]مردان باید پاکدامنی و بکارت خود را داشته باشند حتی اگر باور داشته باشند و به قیمت سلامت زنان
[ترجمه گوگل]مردان باید عفت و بقایی خود را حتی اگر اعتقاد و هزینه بهداشت زنان داشته باشند داشته باشند
13. Also patron of academics, chastity, pencil makers and schools.
[ترجمه ترگمان]هم چنین حامی دانشگاهیان، پاکدامنی، مداد و مدرسه است
[ترجمه گوگل]همچنین مدافع دانشگاهیان، عفت، مدرسان و مدرسان
14. Chastity. Rarely use venery but for health or offspring, never to dulness, weakness, or the injury of your own or another's peace or reputation.
[ترجمه ترگمان]عفاف به ندرت از هرزگی استفاده می کنید، بلکه برای سلامت یا زاد و ولد، هرگز به ضعف، ضعف، یا آسیب یا آسیب یا آبروی خودتان و یا شهرت یک فرد دیگر نروید
[ترجمه گوگل]عفاف به ندرت از عصبانیت استفاده می کنید، اما برای سلامت یا فرزندان، هرگز به ضعف، ضعف و یا آسیب صلح یا شهرت خود یا دیگری
15. A growth of male chastity would ruin the oldest profession in the world.
[ترجمه ترگمان]رشد پاکدامنی مردانه قدیمی ترین حرفه جهان را از بین می برد
[ترجمه گوگل]رشد عفت ناسالم، قدیمی ترین حرفه در جهان را خراب می کند