کلمه جو
صفحه اصلی

chastity


معنی : عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی
معانی دیگر : پرهیزکاری، پارسایی، عصمت، تجرد، پرهیز از مقاربت جنسی (به خاطر ملاحظات مذهبی)

انگلیسی به فارسی

عفت و عصمت، پاکدامنی، نجابت


عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the practice or condition of sexual abstinence or virginity; celibacy.
متضاد: promiscuity
مشابه: celibacy

(2) تعریف: modesty or simplicity, as of style.

• purity, modesty
chastity is the state of not having sex with anyone, or of only having sex with your husband or wife; an old-fashioned word, used showing approval.

مترادف و متضاد

celibacy, purity


Antonyms: dirtiness, fornication


عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

نجابت (اسم)
honor, decency, chastity, nobility, gentility, gentilesse, gentrice

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

عفت وعصمت (اسم)
chastity

سادگی (اسم)
homeliness, ease, facility, chastity, simplicity, naivety, plainness, simpleness, easiness, tenuity, rusticity, simple-mindedness

Synonyms: abstemiousness, abstinence, chasteness, cleanness, continence, decency, demureness, devotion, honor, immaculacy, innocence, integrity, modesty, monogamy, morality, naiveté, restraint, singleness, sinlessness, spotlessness, temperance, uprightness, virginity, virtue


جملات نمونه

1. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.

2. Nuns are under vows of poverty, chastity and obedience.
[ترجمه ترگمان]راهبه ها در عهد فقر، پاکدامنی و اطاعت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]راهبه ها به وعده فقر، عفت و اطاعت می پردازند

3. Nuns take a vow of chastity.
[ترجمه ترگمان]راهبه ها عهد پاکدامنی می کنند
[ترجمه گوگل]راهبه ها عهد را می گیرند

4. As a monk, he took vows of chastity, poverty and obedience.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راهب، سوگند پاکدامنی، فقر و اطاعت یاد کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک راهب، عهد عتیق، فقر و اطاعت را به عهده گرفت

5. He took a vow of chastity and celibacy.
[ترجمه ترگمان]سوگند پاک دامنی و تجرد را در اختیار گرفت
[ترجمه گوگل]او وفادار و عفاف گرفت

6. Chastity before marriage is still demanded in some societies.
[ترجمه ترگمان]عفاف پیش از ازدواج هنوز در بعضی از جوامع مورد تقاضا است
[ترجمه گوگل]عفاف قبل از ازدواج هنوز در برخی از جوامع مورد نیاز است

7. Poverty, chastity and obedience were the rules of his order which he founded with eleven like-minded companions when he was twenty-nine.
[ترجمه ترگمان]فقر، پاکدامنی و اطاعت، قواعد دستوری بود که در زمان بیست و نه سالگی با یازده تن از همراهان - بنیان نهاد
[ترجمه گوگل]فقر، عفت و اطاعت، قواعد نظم او بود که او وقتی که بیست و نه ساله با یازده همدم گرای همگانی تأسیس شد

8. He is freed by Britomart, his betrothed, whose chastity gives her great military powers.
[ترجمه ترگمان]او توسط Britomart، نامزد او، آزاد می شود که پاکدامنی به او قدرت نظامی بزرگی می دهد
[ترجمه گوگل]او توسط بریتمارت، متعهد شده است که عفت او قدرت های نظامی فراوانی را به دست می گیرد، آزاد شده است

9. But as Lucy Re-Bartlett asserted, chastity was part of women's revolt against false social conditions.
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که لوسی بار دیگر تاکید کرد، پاکدامنی بخشی از شورش زنان در برابر شرایط اجتماعی نادرست بود
[ترجمه گوگل]اما لوسی دوباره بارتلت ادعا کرد که عفتی بخشی از شورش زنان در برابر شرایط اجتماعی غلط است

10. A woman's chastity is considered as her highest virtue and all Hindu traditional literature extols the greatness of a chaste woman.
[ترجمه ترگمان]پاکدامنی زن به عنوان بالاترین فضیلت در نظر گرفته می شود و تمام ادبیات سنتی هندو، عظمت یک زن عفیف را می ستاید
[ترجمه گوگل]عفت زنانه به عنوان بالاترین فضیلت او محسوب می شود و تمام ادبیات سنتی هندو، عظمت یک زن شوهردار را تحسین می کند

11. Being what they are they have not chastity.
[ترجمه ترگمان]آن ها که هستند پاک دامنی نیستند
[ترجمه گوگل]آنچه آنها هستند، عفت نیستند

12. Men must have their chastity and virginity even if it is make belief and at the cost of women's health.
[ترجمه ترگمان]مردان باید پاکدامنی و بکارت خود را داشته باشند حتی اگر باور داشته باشند و به قیمت سلامت زنان
[ترجمه گوگل]مردان باید عفت و بقایی خود را حتی اگر اعتقاد و هزینه بهداشت زنان داشته باشند داشته باشند

13. Also patron of academics, chastity, pencil makers and schools.
[ترجمه ترگمان]هم چنین حامی دانشگاهیان، پاکدامنی، مداد و مدرسه است
[ترجمه گوگل]همچنین مدافع دانشگاهیان، عفت، مدرسان و مدرسان

14. Chastity. Rarely use venery but for health or offspring, never to dulness, weakness, or the injury of your own or another's peace or reputation.
[ترجمه ترگمان]عفاف به ندرت از هرزگی استفاده می کنید، بلکه برای سلامت یا زاد و ولد، هرگز به ضعف، ضعف، یا آسیب یا آسیب یا آبروی خودتان و یا شهرت یک فرد دیگر نروید
[ترجمه گوگل]عفاف به ندرت از عصبانیت استفاده می کنید، اما برای سلامت یا فرزندان، هرگز به ضعف، ضعف و یا آسیب صلح یا شهرت خود یا دیگری

15. A growth of male chastity would ruin the oldest profession in the world.
[ترجمه ترگمان]رشد پاکدامنی مردانه قدیمی ترین حرفه جهان را از بین می برد
[ترجمه گوگل]رشد عفت ناسالم، قدیمی ترین حرفه در جهان را خراب می کند

Nobody doubted Fatima's chastity and purity.

هیچ‌کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.


Nuns take oaths of poverty, chastity, and obedience.

راهبه‌ها در مورد فقیر ماندن و تجرد و اطاعت سوگند می‌خورند.


پیشنهاد کاربران

Celibate
Chastity


🔴Contrary to what people believe, celibacy is not the act of not having sex, it is the act of refraining from MARRIAGE. Chastity is the act of refraining from sex. Priests take a vow of CHASTITY not CELIBACY

🔵Wrong: Im not having sex anymore, im celibate.
🔵Right: Im not having sex anymore, im chaste.

عفت


کلمات دیگر: