1. exert leadership
رهبری کردن،به رهبری پرداختن
2. exert oneself
زحمت به خود هموار کردن،تلاش کردن،زور زدن
3. you shouldn't exert yourself, you're still sick!
هنوز بیمار هستی و نباید تقلا کنی !
4. he had to exert all his strengh to move the stone
مجبور بود برای تکان دادن سنگ همه ی زور خود را به کار ببرد.
5. if you want to succeed you must exert yourself!
اگر می خواهی کامیاب شوی باید همت کنی !
6. If you were to exert your influence they might change their decision.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید تاثیر خود را اعمال کنید، ممکن است تصمیم خود را تغییر دهند
[ترجمه گوگل]اگر شما نفوذ خود را اعمال کنید، ممکن است تصمیم خود را تغییر دهند
7. I was too tired to exert myself.
[ترجمه ترگمان]خسته تر از آن بودم که به خودم زحمت بدهم
[ترجمه گوگل]من خیلی خسته بودم که خودم را اعمال کنم
8. Trying to get the silverwarecleanwe have to exert ourselves to rub away for hours.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای به دست آوردن the باید به خود فشار وارد کند تا ساعت ها را پاک کنیم
[ترجمه گوگل]سعی میکنم نقاشی نقره ای را به دست بیاوریم تا خودمان را برای ساعتها مالش دهیم
9. He likes to exert his authority.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد قدرت خود را به کار گیرد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد تا قدرت خود را اعمال کند
10. Retailers can exert leverage over producers by threatening to take their business elsewhere.
[ترجمه ترگمان]خرده فروشان می توانند با تهدید به گرفتن کسب وکار خود در جاه ای دیگر، نفوذ خود را نسبت به تولید کنندگان اعمال کنند
[ترجمه گوگل]خرده فروشان می توانند اهرم را بیش از تولید کنندگان با تهدید به کسب و کار خود را در جای دیگر اعمال می شود
11. He doesn't have to exert himself on my behalf.
[ترجمه ترگمان]اون مجبور نیست از طرف من کاری انجام بده
[ترجمه گوگل]او مجبور نیست خود را از طرف من تحمیل کند
12. These exotic plants exert a fascination all of their own.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان عجیب جذابیت خود را دارند
[ترجمه گوگل]این گیاهان عجیب و غریب همه خودشان را جذاب می کنند
13. We seem to exert every effort to make the least of the most.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هر تلاشی را برای به دست آوردن کم ترین کاری که ممکن است انجام دهیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ما تلاش می کنیم تا حداقل از آن بهره ببریم
14. Even in apparently well-integrated families, fathers exert only the smallest of influences on the child's sports participation.
[ترجمه ترگمان]حتی در خانواده های کاملا یکپارچه، پدران تنها کم ترین تاثیر را بر مشارکت ورزشی کودک اعمال می کنند
[ترجمه گوگل]حتی در خانواده های ظاهرا به خوبی یکپارچه، پدران تنها کوچکترین تاثیر را در مشارکت در ورزش های کودک اعمال می کنند