کلمه جو
صفحه اصلی

counterfactual

انگلیسی به فارسی

counterfactual


انگلیسی به انگلیسی

• statement which expresses what could or would happen under different circumstances

جملات نمونه

1. Perhaps the most glaring epistemological critique levelled at Marxist approaches is that they contain no counter-factual.
[ترجمه لیلیوم] خلاف واقعیت
[ترجمه ترگمان]شاید the نقد معرفت شناسی در رویکردهای مارکسیستی این است که آن ها هیچ ضد واقعی ندارند
[ترجمه گوگل]شاید نقد معرفت شناختی شگفت انگیز در رویکردهای مارکسیستی این است که آنها هیچگونه غیرقانونی ندارند

2. His lunatic counterfactual art is more appealing than the banal awfulness of the Reliable Sources.
[ترجمه ترگمان]هنر ضد واقعی او جذاب تر از awfulness معمولی منابع موثق است
[ترجمه گوگل]هنر ضد عرفی غم انگیز او جذاب تر از بدبختی وحشیانه منابع قابل اطمینان است

3. Not only is this counterfactual approach utterly unverifiable ; it is also an ideal target for gaming.
[ترجمه ترگمان]نه تنها این رویکرد ضد واقعی به طور کامل متناقض است؛ بلکه هدف ایده آلی هم برای بازی است
[ترجمه گوگل]نه تنها این رویکرد ضد ارزش کاملا غیر قابل اثبات است؛ این یک هدف ایدهآل برای بازی است

4. Predicting the future is a form of forward counterfactual thinking.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده شکلی از تفکر واقعی ضد واقعی است
[ترجمه گوگل]پیش بینی آینده نوعی تفکر انتقادی پیشین است

5. Counterfactual thinking is a thinking activity of denying past events and meanwhile generating a possible hypothesis.
[ترجمه ترگمان]تفکر انتقادی، یک فعالیت فکری برای انکار رویداده ای گذشته و در عین حال ایجاد یک فرضیه ممکن است
[ترجمه گوگل]تفکر غلطیگری، فعالیتی تفکر است که انکار رویدادهای گذشته و در عین حال ایجاد یک فرضیه احتمالی است

6. Counterfactual thinking is a way of thinking in our everyday life, which influence causal reasoning and attribution.
[ترجمه ترگمان]تفکر انتقادی روشی برای تفکر در زندگی روزمره ما است که بر استدلال علی و اسناد تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]تفکر فاقد فاکتور، یک راه تفکر در زندگی روزمره ما است که بر استدلال و استنباط علیت تأثیر می گذارد

7. And, even relations such as these may not be enough to back up counterfactual claims like the one Poulantzas offers.
[ترجمه ترگمان]و حتی روابط هم چنین ممکن است کافی نباشند تا ادعاهای واقعی رد واقعی مانند پیشنهاد one را جبران کنند
[ترجمه گوگل]و حتی روابطی مانند این ممکن است به اندازه کافی برای حمایت از ادعاهای ضد حقیقی مانند یک Poulantzas ارائه دهد

8. The last chapter clarified definition. logic character and truth definition of counterfactual conditionals.
[ترجمه ترگمان]فصل آخر تعریف را توضیح داد شخصیت منطقی و تعریف حقیقت از conditionals واقعی
[ترجمه گوگل]فصل آخر تعریف روشن است شخصیت منطقی و تعریف حقیقت از شرط های عینی

9. There seems to be no parallel explanation of why all or nothing for counterfactual identity.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که هیچ توضیح موازی در مورد این که چرا همه یا هیچ چیز برای هویت واقعی ضد واقعی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هیچ توضیحی موازی برای اینکه چرا یا هیچ چیز برای هویت مخالف واقعی وجود ندارد

دانشنامه عمومی

حقیقت جایگزین (اسم):بیانی از رویدادی در گذشته که می گوید اگر اتفاق دیگری به جای آن می افتاد، چه می شد. غلط، نادرست، حقیقت جعلی (صفت).


پیشنهاد کاربران

حقیقت جایگزین

خلاف حقیقت

موقعیت غیر واقعی

حقیقت مخالف

خلاف واقع

نقطه مقابل

مقابل واقع

غیرواقعی

وسواس فکری ( مالیخولیا )

فانتزی ها ( خلاف واقعیتها )

حقیقت واقع نشده

تناقض

واقعیت مجازس

counterfactual= contrary to reality
بر خلاف واقعیت
( یک وضعیت غیر واقعی= an unreal situation )

واقعیت محقق نشده

واقعیت رخ نداده


کلمات دیگر: