کلمه جو
صفحه اصلی

substandard


معنی : عام
معانی دیگر : زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی، زیر استانده، زیر استاندارد، بد ساخت، بنجل

انگلیسی به فارسی

زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی، زیر استانده، زیر استاندارد، بد ساخت، بنجل


(زبانشناسی) رجوع شود به: nonstandard


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: below or short of the expected or required standard.
مشابه: inferior, short

(2) تعریف: considered unacceptable in spoken or written usage, esp. by well-educated people.

- The use of substandard English often hinders one's chance of advancement.
[ترجمه ترگمان] استفاده از انگلیسی غیر استاندارد اغلب مانع از شانس پیشرفت می شود
[ترجمه گوگل] استفاده از زبان های غیرمتعارف اغلب مانع شانس خود برای پیشرفت است

• below standard, below the norm, of low quality
something that is substandard is of an unacceptably low standard.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] زیر استاندارد - غیر استاندارد

مترادف و متضاد

عام (صفت)
vernacular, common, general, illiterate, ignorant, folksy, substandard, slangy

inferior


Synonyms: bad, base, below average, below par, below standard, cheap, inadequate, junk, lemon, lousy, low-grade, poor, second-rate, shoddy, subpar, unacceptable


جملات نمونه

1. Too many families are still living in substandard housing.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خانواده ها هنوز در خانه های غیر استاندارد زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از خانواده ها هنوز در خانه های نامناسب زندگی می کنند

2. All substandard products should be recalled promptly.
[ترجمه ترگمان]تمام محصولات غیر استاندارد باید بلافاصله به یاد بیاورند
[ترجمه گوگل]تمام محصولات فرعی باید سریعا فراخوانی شود

3. The cold has made already substandard living conditions even worse.
[ترجمه ترگمان]سرما قبلا شرایط زندگی غیر استاندارد را حتی بدتر کرده است
[ترجمه گوگل]سرما در حال حاضر شرایط زندگی نامناسب حتی بدتر شده است

4. Normal and satisfactory come to be synonyms for substandard.
[ترجمه ترگمان]به طور عادی و رضایت بخش، synonyms برای غیر استاندارد هستند
[ترجمه گوگل]عادی و رضایت بخش به معنای نامطلوب است

5. He says they're substandard and unfit to be lived in.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که آن ها معمولی هستند و مناسب زندگی کردن نیستند
[ترجمه گوگل]او می گوید که آنها استاندارد و نامناسب برای زندگی هستند

6. Some companies had offloaded substandard medicines onto Third World countries.
[ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها داروهای غیر استاندارد را به کشورهای جهان سوم تخلیه کرده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از شرکت ها داروهای غیر استاندارد را به کشورهای جهان سوم تحویل دادند

7. He estimated that half had been receiving substandard care.
[ترجمه ترگمان]او تخمین زد که نیمی از آن ها مراقبت های غیر استاندارد دریافت کرده اند
[ترجمه گوگل]او تخمین زده بود که نیمی از مراقبت های غیر استاندارد را دریافت کرده است

8. Most household goods sold here are substandard, but food is plentiful and cheap.
[ترجمه ترگمان]اغلب کالاهای خانگی فروخته شده در اینجا غیر استاندارد هستند، اما غذا فراوان و ارزان است
[ترجمه گوگل]اکثر کالاهای خانگی که در اینجا فروخته می شوند، نامطلوب هستند، اما غذای فراوان و ارزان است

9. Many of the tenants lived in substandard adobe apartments, some with backyard outhouses.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مستاجران در خانه های خشتی substandard، برخی با حیاط پشتی و حیاط پشتی زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مستاجران در آپارتمان های نامناسب آپارتمان زندگی می کردند، بعضی ها با بیرون خانه های حیاط خلوت

10. Article 11 No damaged, defiled, or substandard National Emblem shall be hung.
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۱ هیچ خسارت، defiled یا غیر استاندارد ملی را نباید آویزان کرد
[ترجمه گوگل]ماده 11 هیچ علامت ملی صدمه دیده، ناتوان، یا نامناسب نباید آویزان شود

11. This is strategy substandard goods card.
[ترجمه ترگمان]این یک کارت اعتباری استاندارد است
[ترجمه گوگل]این کارت استراتژی متعارف استراتژی است

12. She has written good essays before, but this one is substandard.
[ترجمه ترگمان]او قبلا مقالات خوبی نوشته بود، اما این یکی غیر استاندارد است
[ترجمه گوگل]او قبل از این نوشته های خوب نوشته است، اما این یکی استاندارد ناقص است

13. The reputation of the firm was blown upon for passing substandard products off as first - class merchandise.
[ترجمه ترگمان]شهرت شرکت بخاطر عبور محصولات غیر استاندارد به عنوان کالاهای درجه اول منفجر شد
[ترجمه گوگل]شهرت شرکت به دلیل فروش کالاهای نامطلوب به عنوان کالاهای درجه اول تحت فشار قرار گرفت

14. The plumbing system and electrical system are, in my judgment, substandard.
[ترجمه ترگمان]سیستم لوله کشی و سیستم الکتریکی در قضاوت من، غیر استاندارد هستند
[ترجمه گوگل]سیستم لوله کشی و سیستم الکتریکی، در قضاوت من، متناقض است

15. Is this a string of isolated anecdotes or a pattern of substandard care?
[ترجمه ترگمان]آیا این یک رشته از داستان های منزوی و یا الگوی مراقبت غیر استاندارد است؟
[ترجمه گوگل]آیا این یک رشته از حکایات جداگانه و یا یک الگوی مراقبت های غیر استاندارد است؟

substandard goods

کالاهای غیراستاندارد


پیشنهاد کاربران

بنجل - خنزر/پنزر - آت آشغال

کم کیفیت

غیراستاندارد

بنجل
بی کیفیت


کلمات دیگر: