1. storm - tossed sea
دریای متلاطم در اثر توفان
2. storm one's way (across or in or through)
شتابان و خروشان رد شدن،با خشم و سرعت حرکت کردن
3. a storm in the caspian sea
توفان در دریای خزر
4. a storm of bullets
رگباری از گلوله
5. a storm of student protests
توفانی از اعتراضات دانشجویان
6. a storm packing winds of 90 miles an hour
طوفانی که دارای بادهای 90 میل در ساعت بود
7. a storm zapped the coast
توفان کرانه را داغان کرد.
8. another storm overtook the helpless mariners
طوفان دیگری بر ملوانان بیچاره نازل شد.
9. the storm abated
توفان فروکش کرد.
10. the storm caused several outages in azarbayjan
توفان موجب چندین خاموشی در (استان) آذربایجان شد.
11. the storm demolished my hopes
توفان امیدهای مرا نقش بر آب کرد.
12. the storm flattened the forest
طوفان درختان جنگل را انداخت.
13. the storm gradually weakened
توفان کم کم ضعیف شد.
14. the storm is doing its worst
توفان دارد کولاک می کند.
15. the storm is still raging
توفان هنوز دارد کولاک می کند.
16. the storm left us without telephone service
توفان موجب شد که تلفن ما قطع شود.
17. the storm leveled the tree
توفان درخت را انداخت.
18. the storm occasioned another delay in our plans
طوفان موجب تاخیر دیگری در برنامه های ما شد.
19. the storm of native movies now flooding the country
سیل فیلم های وطنی که اکنون کشور را فرا گرفته است
20. the storm passed and the sun shone again
طوفان پایان یافت و آفتاب دوباره درخشید.
21. the storm split our sail in the middle
توفان بادبان ما را از وسط درید.
22. the storm tailed off
توفان کم کم از بین رفت.
23. the storm that is brewing against the prime minister
توفانی که برعلیه نخست وزیر در حال به وجود آمدن است.
24. the storm unleashed its fury on the coastal regions
توفان خشم خود را بر نواحی ساحلی فرو بارید.
25. the storm whiffed dry snow into their faces
توفان،برف خشک را بر صورت های آنها می دمید.
26. the storm will subside
توفان آرام خواهد شد.
27. the storm wrenched young trees off the ground
توفان درختان جوان را از جا کند.
28. to storm a speaker with questions
سخنران را با توفانی از پرسش روبرو کردن
29. a bad storm
توفان شدید
30. a dreadful storm
توفان سهمگین
31. a fierce storm
توفان بی امان
32. a freak storm that had not happened for centuries
طوفانی غیرعادی که قرن ها اتفاق نیفتاده بود.
33. a full-blown storm
توفان تمام عیار
34. a furious storm
توفان ویرانگر
35. a terrific storm
توفان شدید
36. a violent storm
توفان شدید
37. an economic storm
آشفتگی اقتصادی
38. an ugly storm
یک توفان وحشتناک
39. finally the storm relented and we continued our journey
بالاخره توفان فرو نشست و ما به سفر خود ادامه دادیم.
40. in a storm
در توفان
41. the expected storm did not occur
توفان پیش بینی شده به وقوع نپیوست.
42. the relentless storm lasted nine days
توفان بی امان نه روز ادامه داشت.
43. then the storm struck
سپس توفان به خروش آمد.
44. when a storm is expected, sails are furled securely around the spars
وقتی توفان در راه است،بادبان ها را محکم دور دکل ها می بندند.
45. after a storm calms a calm
پس از توفان هوا آرام می شود،تا پریشان نشود کار به سامان نرسد
46. take by storm
غافلگیر کردن
47. at noon, the storm reached its crescendo
هنگام ظهر توفان به اوج خود رسید.
48. to venture a storm
یارای برخورد با توفان را داشتن
49. we weathered the storm
توفان را تحمل کردیم.
50. a lull before the storm
آرامش پیش از توفان
51. clouds that forebode a storm
ابرهایی که از توفان آگاهی می دادند
52. evanescent like a spring storm
زودگذر همچون توفان بهاری
53. the boat overrode the storm
کشتی توفان را پشت سر گذاشت.
54. the sky threatens a storm
آسمان خبر از توفان می دهد.
55. the track of a storm
مسیر توفان
56. the unmistakable signature of storm
نشان محرز توفان
57. the vigor of a storm
قدرت یک توفان
58. any port in a storm
غریق به هر کاهی آویزان می شود،در توفان هر بندری غنیمت است
59. any port in a storm
هر وسیله ی فرار از خطر (ولو اینکه ناخوشایند باشد)
60. a boat tossed by the storm
قایقی که توفان آن را بالا و پایین می برد
61. a ship stranded by the storm
کشتی که توفان آنرا به گل نشانده است
62. he flew on, notwithstanding the storm
با وجود طوفان به پرواز ادامه داد.
63. his words adumbrated the coming storm
حرف های او حاکی از توفان آینده بود.
64. i warned them about the storm
درباره ی توفان به آنها هشدار دادم.
65. the mindless force of a storm
طوفان سردرگم
66. the sea was wild with storm
توفان دریا را متلاطم کرده بود.
67. they carried the town by storm
با یورش ناگهانی شهر را گرفتند.
68. we are heading into a storm
ما داریم به سوی توفان می رویم.
69. at the very height of the storm
درست در بحبوحه ی توفان
70. divine retribution in the form of storm and floods
تنبیه الهی به صورت توفان و سیل