کلمه جو
صفحه اصلی

preconception


معنی : تعصب، عقیدهاز قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلا تصور
معانی دیگر : پیش پنداشت، پیش دریابی، پیش پنداره

انگلیسی به فارسی

عقیده از قبل تشکیل شده، حضور پیش از وقت، تصدیق بلاتصور، تعصب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an opinion or mental image formed without substantial knowledge.
مشابه: bias

- a childish preconception of marriage
[ترجمه ترگمان] یک ازدواج کودکانه و بچگانه،
[ترجمه گوگل] پیشگویی کودکانه از ازدواج

• presupposition, bias, prejudice; previously formed opinion, previously determined viewpoint
your preconceptions about something are beliefs formed about it before you have had enough information or experience.

مترادف و متضاد

تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

عقیده از قبل تشکیل شده (اسم)
preconception

حضور پیش از وقت (اسم)
preconception

تصدیق بلا تصور (اسم)
preconception, prejudgment

idea formed before event occurs or facts are received


Synonyms: assumption, bias, delusion, illusion, inclination, notion, preconceived idea, predisposition, prejudgment, prejudice, prepossession, presumption, presupposition


Antonyms: ignorance


جملات نمونه

1. He proceeds to take apart every preconception anyone might have ever had about him.
[ترجمه موسی] او دست به کار می شود ( ادامه میدهد ) تا هر تصور قبلی را که هر کس در مورد او داشته است ، از بین ببرد.
[ترجمه ترگمان]او هر کسی را که ممکن است درباره او داشته باشد از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]او پیش از هر چیزی که هرگز در مورد او ندیده بود، پیش می رفت

2. They have this preconception of a gun store owner.
[ترجمه armin] آنها این تصور را از صاحب فروشگاه اسلحه دارند.
[ترجمه ترگمان]آن ها این حین حاملگی را با صاحب یک اسلحه دارند
[ترجمه گوگل]آنها این پیش شرط از صاحب فروشگاه تفنگ را دارند

3. We had no preconception of the results and analysed our data without prejudice.
[ترجمه ترگمان]ما هیچ درکی از نتایج نداشتیم و داده های ما را بدون تعصب تحلیل کردیم
[ترجمه گوگل]ما قبل از پیش بینی نتایج و داده های خود را بدون تعصب تجزیه و تحلیل کردیم

4. Clara was full of a sombre preconception.
[ترجمه ترگمان]کلر سرشار از غم و اندوه بود
[ترجمه گوگل]کلارا پر از تصور غم انگیز بود

5. There's no longer the preconception that men cannot arrange flowers.
[ترجمه ترگمان]دیگر قبل از اینکه مردها نتوانند گل ها را مرتب کنند وجود ندارد
[ترجمه گوگل]دیگر تصور غلطی نیست که مردان نمی توانند گل را ترتیب دهند

6. He is misled by a preconception.
[ترجمه ترگمان]او قبل از حاملگی گمراه شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط پیش شرط گمراه شده است

7. If we could banish all such preconception when we read, that would be an admirable beginning.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم تمام آن preconception را که در آن موقع بخوانیم، شروع کنیم، این آغاز بسیار خوبی خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر ما می توانیم همه چنین تصوراتی را که ما می خوانیم حذف کنیم، این یک شروع قابل تحسین است

8. She is misled by the preconception.
[ترجمه ترگمان]او توسط قبل و حین حاملگی گمراه شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط پیش شرط گمراه شده است

9. This preconception prevents us from reviewing the ordeal in its special historical circumstance.
[ترجمه ترگمان]این قبل و حین حاملگی، ما را از مرور این آزمایش در شرایط خاص تاریخی خود باز می دارد
[ترجمه گوگل]این پیشگویی مانع از بازبینی مصائب در شرایط تاریخی خاص او می شود

10. However, this preconception might be misconceived as students are switching to a more health conscious lifestyle involving teetotalism and exercise.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این حین حاملگی ممکن است misconceived باشد چون دانش آموزان به سبک زندگی آگاهانه تری که شامل teetotalism و ورزش است، تغییر می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، این تصور غلط ممکن است غلط به نظر می رسد به عنوان دانش آموزان در حال تغییر به یک شیوه زندگی آگاهانه بیشتر سلامت درگیر thetotalism و ورزش است

11. OBJECTIVE To learn the knowledge, attitude and practice preconception care.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای یادگیری دانش، نگرش و رفتار قبل از حاملگی
[ترجمه گوگل]هدف: یادگیری دانش، نگرش و عمل مراقبت از پیشگویی

12. It was another case of the preconception fathering the prediction.
[ترجمه ترگمان]این مورد دیگری از پیش بینی قبل و حین حاملگی بود
[ترجمه گوگل]این مورد دیگری از پیش فرض بود که پیش بینی می کرد

13. The task is more difficult than that our preconception.
[ترجمه ترگمان]این کار بسیار مشکل تر از قبل و حین حاملگی ما است
[ترجمه گوگل]این کار دشوارتر از پیش فرض ما است

14. Are they able to look without too dominant a preconception coming from the Western tradition?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها قادر به ظاهر شدن بدون برخورد بیش از حد قبل و حین پیروی از سنت غرب هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها قادرند بدون غلبه بر تصور پیش از سنت غربی، نگاه کنند؟

15. This is a particularly fascinating example, and if we think it through we can perceive that the preconception belies the reality.
[ترجمه ترگمان]این یک مثال بسیار جالب توجه است، و اگر ما فکر کنیم از طریق ما می توانیم درک کنیم که قبل و حین حاملگی، واقعیت را جلوه می دهد
[ترجمه گوگل]این یک نمونه بسیار جذاب است و اگر ما از طریق آن فکر کنیم، می توانیم تصور کنیم که پیش فرض واقعیت را به اثبات می رساند

پیشنهاد کاربران

تصور قبلی

تعصب - تصور قبلی ( تصور بدون اطلاعات و تجربه )

پیش از حاملگی

پیش داوری

پیش فرض


تصورات اولیه

پیش زمینه

preconception ( noun ) = تعصب، پیش داوری، پیش فرض، پنداشت، تصور قبلی، توهم، آینده نگری، دور اندیشی


Definition = یک ایده یا نظر شکل گرفته قبل از اینکه اطلاعات کافی برای شکل گیری صحیح آن در دسترس باشد/توانایی پیش بینی آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد یا مورد نیاز است/تعصب ناعادلانه یا عدم تحمل عقاید یا عقاید مختلف/مفهومی که در ذهن شکل می گیرد/


examples:
1 - Try to go into the meeting without too many preconceptions about what the other group wants.
سعی کنید بدون پیش داوری زیاد درباره آنچه گروه دیگر می خواهد به جلسه بروید.
2 - It is difficult to overcome preconceptions if we are not open to new ideas.
اگر ذهن مان به ایده های جدید باز نباشد غلبه بر تعصبات مشکل خواهد بود.
3 - Many people still have preconceptions about how Native Americans live.
بسیاری از مردم هنوز درباره نحوه زندگی بومیان آمریکا پیش داوری می کنند.

preconception ( علوم سلامت )
واژه مصوب: پیش آبستنی
تعریف: مربوط به قبل از آبستنی


کلمات دیگر: