کلمه جو
صفحه اصلی

plutocracy


معنی : حکومت توانگران، حکومت اغنیاء، طبقه ثروتمند
معانی دیگر : حکومت پولداران، توانگر سالاری

انگلیسی به فارسی

حکومت اغنیا ، حکومت توانگران، طبقه ثروتمند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: plutocracies
(1) تعریف: a state or system of government in which the wealthy rule.

(2) تعریف: the wealthy class in such a state or system.

• government controlled by wealthy people; aristocracy, position of the wealthy classes
plutocracy is the political system in which a country is ruled by its wealthiest people. it is also used to refer to the country or the people who rule it; a formal word.

مترادف و متضاد

حکومت توانگران (اسم)
plutocracy

حکومت اغنیاء (اسم)
plutocracy

طبقه ثروتمند (اسم)
plutocracy

جملات نمونه

1. It's time we put an end to plutocracy.
[ترجمه ترگمان]وقتش است که به حکومت اغنیا خاتمه بدهیم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که ما به پلوتاکراسی پایان دهیم

2. Financial, not moral, considerations will prevail in a plutocracy.
[ترجمه ترگمان]مسائل مالی، نه اخلاقی، در یک plutocracy غالب خواهند شد
[ترجمه گوگل]ملاحظات مالی، نه اخلاقی، در یک حکومت عامیانه غلبه خواهند کرد

3. The most prolific of the debunkers of the plutocracy was Gustavus Myers.
[ترجمه ترگمان]most of درباره plutocracy، گوستاو Myers بود
[ترجمه گوگل]پرطرفدارترین انبوهی از پلوتاکراسی گشتووی میرز بود

4. There is no "democracy"; there is plutocracy - rule by the upper class which rides upon the back of the lower classes.
[ترجمه ترگمان]هیچ \"دموکراسی\" وجود ندارد؛ حکومت plutocracy از طبقه بالایی است که بر پشت طبقات پایین تر سوار می شود
[ترجمه گوگل]هیچ 'دموکراسی' وجود ندارد پلوتاکراسی وجود دارد - حکومت توسط طبقه بالا که سوار بر پشت کلاس های پایین است

5. Do you think America's plutocracy is becoming stale? Why?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی حکومت ثروتمندان آمریکا کهنه شده است؟ چرا؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید که امریکا در حال توسعه است؟ چرا؟

6. Financial plutocracy must give way to financial democracy – banking as if people mattered.
[ترجمه ترگمان]plutocracy های مالی باید به سمت دموکراسی مالی راه پیدا کنند، به طوری که انگار مردم اهمیت دارند
[ترجمه گوگل]پلوتکراسی مالی باید به دموکراسی مالی برسد - همانطور که مردم به آن اهمیت میدهند

7. Nevertheless, a proud plantation-based plutocracy soon arose along the rivers from which they shipped their tobacco to England.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، یک تیم proud بر پایه کشت زار به زودی در کنار روده ای که توتون خود را به انگلستان حمل می کردند برخاست
[ترجمه گوگل]با این وجود، یک پلوتاکراسیون بر پایه کاشته شده به زودی در امتداد رودخانه هایی که توتون را به انگلستان فرستادند، بوجود آمد

8. In practice, power rested with a hereditary plutocracy, but it was expected to earn its privileges through public service.
[ترجمه ترگمان]در عمل، قدرت با یک plutocracy موروثی متکی بود، اما انتظار می رفت که از طریق خدمات عمومی امتیازات خود را به دست آورد
[ترجمه گوگل]در عمل، قدرت با یک پادشاهی ارثی سپری شد، اما انتظار می رفت که از طریق خدمات عمومی، امتیازات خود را به دست آورد

9. Some were outright extensions of traditional hierarchies, while others were predominantly recruited from the new plutocracy and professions.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها extensions کامل از سلسله مراتب سنتی بودند، در حالی که برخی دیگر عمدتا از plutocracy و حرفه های جدید جذب می شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها به طور گسترده ای از سلسله مراتب سنتی بودند، در حالی که دیگران به طور عمده از پوتوپراسیون و حرفه های جدید استخدام شدند

10. Where by design or accident, Britain has chosen to be the service center for the global plutocracy.
[ترجمه ترگمان]با طراحی یا تصادف، بریتانیا انتخاب شده است که مرکز خدمات برای the جهانی باشد
[ترجمه گوگل]بریتانیا از کجا طراحی یا حادثه را انتخاب کرده است که مرکز خدمات پلوتاکراسی جهانی است

11. Show's how dumb they are. We don't have a democracy here and haven't for a long time. What we have in America is a plutocracy .
[ترجمه ترگمان]این را نشان دهید که آن ها چقدر کودن هستند ما اینجا دموکراسی نداریم و مدت زیادی نداریم چیزی که ما در آمریکا داریم a است
[ترجمه گوگل]نشان می دهد چقدر گنگ هستند ما در اینجا دموکراسی نداریم و برای مدت طولانی نبوده ایم چیزی که ما در آمریکا داریم، پلتوکری است

12. If only millionaires can afford to run for office, we shall quickly become a plutocracy.
[ترجمه ترگمان]اگر تنها میلیونرها بتوانند به اداره بروند، ما به سرعت به یک plutocracy (plutocracy)تبدیل خواهیم شد
[ترجمه گوگل]اگر فقط میلیونرهای بتوانند برای اداره شدن مجبور باشند، ما به سرعت به یک قدرت سیاسی تبدیل خواهیم شد

13. And yet there is no sympathy for this hidden sorrow of Plutocracy .
[ترجمه ترگمان]با این همه هیچ گونه دلسوزی برای این اندوه پنهان plutocracy وجود ندارد
[ترجمه گوگل]و در عین حال همدردی برای این غم و اندوه پنهانی پلتوکریت وجود ندارد

14. Only this year tells a different story: A scarcity of new wealth, and a hardening of the plutocracy.
[ترجمه ترگمان]تنها در سال جاری یک داستان متفاوت می گوید: کمبود ثروت جدید و سختی کردن plutocracy
[ترجمه گوگل]فقط در سال جاری داستان دیگری به نام کمبود ثروت جدید و سخت شدن پلوتاکراسی می گوید

پیشنهاد کاربران

هو
زرسالاری.

حکومت توانگر سالاری، حکومت توانگران

plutocracy ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: زرسالاری
تعریف: نظامی سیاسی که در آن قدرت در دست ثروتمندان دارد


کلمات دیگر: