1. loaf one's way
به تنبلی کاری را انجام دادن،ولگردی کردن
2. loaf sugar
(انگلیس) قند خرد کرده،مکعب قند،قند حبه
3. a loaf of bread
یک قرص نان
4. ham loaf
تکه ی گوشت خوک
5. sugar loaf
کله قند
6. the loaf of bread was covered by mold
قرص نان از کپک پوشیده شده بود.
7. sugar loaf
کله قند
8. a sliced loaf of bread
یک قرص نان لایه لایه بریده شده
9. she slices a loaf of bread and makes several sandwiches
او یک تکه نان را می برد و چندین ساندویچ درست می کند.
10. Is it right to loaf about when so much work needs to be done?
[ترجمه ترگمان]آیا این حق است که در زمانی که این همه کار باید انجام شود، قرص نان بخورید؟
[ترجمه گوگل]آیا وقت آن رسیده است که کارهای زیادی انجام شود؟
11. He sawed at the loaf with a blunt knife.
[ترجمه ترگمان]نان را با چاقوی تیز اره کرد
[ترجمه گوگل]او با قاشق چاقو با قاشق مرباخوری کرد
12. Cut several slashes across the top of the loaf before baking.
[ترجمه ترگمان]چند ضربه چاقو را روی نوک قرص قبل از پخت ببرید
[ترجمه گوگل]قبل از پخت چند قطعه قطعه قطعه را در بالای کلوچه بریزید
13. Don't loaf your life away.
[ترجمه ترگمان]زندگی خود را ترک نکن
[ترجمه گوگل]کلاه خود را دور نگذارید
14. Pick up a quart of milk or a loaf of bread.
[ترجمه ترگمان]یک لیتر شیر یا یک قرص نان بردارید
[ترجمه گوگل]یک قوطی شیر یا نوشیدنی را انتخاب کنید
15. The proposal could put 3p on a loaf of bread.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد می تواند ۳ صفحه نان بخورد
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد می تواند 3 پیمانه را روی یک کیک نان قرار دهد
16. Cut another slice off the loaf.
[ترجمه ترگمان]یه تیکه دیگه از قرص
[ترجمه گوگل]برش یک قطعه دیگر را از خمیر بردارید
17. Weigh that loaf of bread on the balance, please.
[ترجمه ترگمان] لطفا از اون قرص نان در بیار، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا آن نان نان را روی تعادل بگذارید