کلمه جو
صفحه اصلی

allegory


معنی : حکایت، تمثیل، کنایه، نشانه
معانی دیگر : (ادبیات ـ داستانی که در آن شخصیت ها و اشیا و رویدادها دارای معانی نهفته یا نمادین هستند) تمثیل، تشبیه، قصه ی رمزی، نماد داستان، سمبل، نشان، ارائه ی عقاید از راه تمثیل، علامت

انگلیسی به فارسی

تمثیل، قصه‌ی رمزی


تمثیل، کنایه، نشانه، حکایت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: allegories
(1) تعریف: a device in art or literature by which abstract moral or spiritual qualities are represented by concrete characters, things, and events.
مترادف: fable, parable
مشابه: analogy, emblem, illustration, personification

- In this use of allegory, the pearl stands for man's purest motives.
[ترجمه ترگمان] در این استفاده از کنایه، مروارید برای خالص ترین انگیزه های انسان است
[ترجمه گوگل] در این استفاده از تمثیل، مروارید به معنای خالص ترین انگیزه های انسان است

(2) تعریف: a symbolic story or narrative.
مترادف: apologue, fable, legend, myth, parable
مشابه: fantasy, symbolism

- The Pilgrim's Progress is a famous allegory written in the seventeenth century.
[ترجمه ترگمان] سیر زائر یک تمثیل مشهور است که در قرن هفدهم نوشته شده بود
[ترجمه گوگل] پیشرفت زائران یک تمثیل مشهور است که در قرن هفدهم نوشته شده است

• representation of abstract or moral concepts in art or literature by means of concrete things or events; symbolic narrative, fable, parable, metaphor, analogy
an allegory is a story, poem, or painting in which the characters and events are symbols of something else.

مترادف و متضاد

حکایت (اسم)
account, story, narrative, anecdote, tale, allegory, exemplum, novella

تمثیل (اسم)
allegory, parable, exemplification, similitude, emblem, exemplum

کنایه (اسم)
allegory, allusion, innuendo, quip, metonymy, metaphor, quibble, jest, squib, dig, lampoon, metonym

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

indirect representation, storytelling


Synonyms: apologue, emblem, fable, figuration, moral, myth, parable, story, symbol, symbolism, symbolization, tale, typification


جملات نمونه

1. The play can be read as allegory.
[ترجمه ترگمان]این نمایش می تواند به عنوان تمثیل خوانده شود
[ترجمه گوگل]بازی را می توان به عنوان عامیانه خوانده

2. The book is a kind of allegory of Latin American history.
[ترجمه bluewraith] این کتاب حکایتی از تاریخ آمریکای لاتین است.
[ترجمه ترگمان]این کتاب نوعی استعاره از تاریخ آمریکای لاتین است
[ترجمه گوگل]این کتاب نوعی تمثیل تاریخ آمریکای لاتین است

3. Saint Augustine's 'City of God' is an allegory of the triumph of Good over Evil.
[ترجمه ترگمان]شهر سنت s نماد پیروزی بر شیطان است
[ترجمه گوگل]'شهر خدا' سنت آگوستین، تمثیلی از پیروزی خوب بر شیطان است

4. The play is being widely read as an allegory of imperialist conquest.
[ترجمه ترگمان]این نمایش به طور گسترده به عنوان نماد فتح imperialist خوانده می شود
[ترجمه گوگل]این بازی به عنوان عامیانه فتح امپریالیستی به طور گسترده ای خوانده می شود

5. The poem's comic allegory was transparent.
[ترجمه ترگمان]این تمثیل poem s بود
[ترجمه گوگل]تمثیل کمیک شعر شفاف بود

6. The first part of Pilgrim's Progress is an allegory of the spiritual journey which had been described in Grace Abounding.
[ترجمه ترگمان]قسمت اول سیر زائر یک تمثیل سفر معنوی است که در گریس Abounding شرح داده شد
[ترجمه گوگل]قسمت اول پیشرفت زائرین، عهدی از سفر معنوی است که در گریس بیگانه توضیح داده شده است

7. The description might be an allegory of Coleridge's journey through life.
[ترجمه ترگمان]این توصیف ممکن است نشانه ای از داستان سفر کولریج از طریق زندگی باشد
[ترجمه گوگل]توضیح ممکن است یک تمثیل از سفر کلیرج از طریق زندگی است

8. An allegory may depart from everyday life into a make-believe world.
[ترجمه ترگمان]یک تمثیل ممکن است از زندگی روزمره به دنیای واقعی تبدیل شود
[ترجمه گوگل]یک تمثیل ممکن است از زندگی روزمره به یک دنیای برهنه تبدیل شود

9. It was like living in an allegory.
[ترجمه ترگمان]مثل زندگی در یک allegory
[ترجمه گوگل]مثل زندگی در یک تمثیل بود

10. As in medieval allegory, multiple layers of meaning correspond to the novel's multiple languages.
[ترجمه ترگمان]مانند تمثیل قرون وسطایی، لایه های متعددی از معنا با چند زبان جدید همخوانی دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که در تمثیل قرون وسطایی، لایه های چندگانه معنی مربوط به زبان های مختلف رمان است

11. "Animal Farm' is an allegory in which the animals represent the Russian people and Farmer Jones the old Tsarist regime.
[ترجمه ترگمان]\" مزرعه حیوانات یک تمثیل است که در آن حیوانات نماینده مردم روسیه و کشاورز دهقان تزاری کهنه هستند
[ترجمه گوگل]'مزرعه حیوانات' یک تمثال است که در آن حیوانات را نشان می دهد مردم روسیه و کشاورز جونز رژیم قدیمی تزاریست

12. I painted the fire once as an allegory.
[ترجمه ترگمان]من یک بار آن آتش را به عنوان یک نشانه نقاشی کردم
[ترجمه گوگل]من یکبار به عنوان یک تمثیل آتش گرفتم

13. The film was a dark, powerful allegory of life in post-war America.
[ترجمه ترگمان]این فیلم نشانه ای سیاه و قوی از زندگی در دوران پس از جنگ در آمریکا بود
[ترجمه گوگل]این فیلم یک تمثیل تاریک و قدرتمند از زندگی در آمریکا پس از جنگ بود

14. In this sense, every reading is an allegory of reading and every reading is a misreading.
[ترجمه ترگمان]در این حالت، هر قرائت یک تمثیل قرائت است و هر قرائت یک اشتباه برداشت اشتباه است
[ترجمه گوگل]به این معنا، هر خواندن یک تمثیل خواندن است و هر خواندن یک نادرست است

Obeyd Zakani was a skillful writer of allegories

عبید زاکانی در نوشتن تمثیل مهارت داشت


پیشنهاد کاربران

anecdote

story

tale

داستان . حکایت


کلمات دیگر: