کلمه جو
صفحه اصلی

culminate


معنی : به اوج رسیدن، بحد اکثر ارتفاع رسیدن، بحد اعلی رسیدن
معانی دیگر : به اوج (اوگ) رسیدن یا رساندن، به کمال رسیدن یا رساندن، به فرازینگاه رسیدن، انجامیدن، منجر شدن به

انگلیسی به فارسی

بهم زدن، به اوج رسیدن، بحد اکثر ارتفاع رسیدن، بحد اعلی رسیدن


به اوج رسیدن، به‌ بیشترین ارتفاع رسیدن، به‌حد اعلی رسیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: culminates, culminating, culminated
• : تعریف: to arrive at a climax or conclusion (usu. fol. by "in").
مشابه: climax, end, peak, result

- The celebration will culminate in fireworks.
[ترجمه موسی] این جشن با آتش بازی به اوج خود خواهد رسید.
[ترجمه سینا] آیا زمانی بکار میرود که موضوعی به پیامد ناخوشایند ختم شود ؟
[ترجمه ترگمان] جشن در آتش بازی به اوج خود می رسد
[ترجمه گوگل] جشن به آتش بازی می رسد
- The long negotiations finally culminated in a treaty.
[ترجمه موسی] مذاکرات طولانی در نهایت به یک معاهده انجامید ( ختم شد ) .
[ترجمه ترگمان] مذاکرات طولانی سرانجام در یک پیمان به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل] مذاکرات طولانی در نهایت به یک معاهده منجر شد
- The political demonstration culminated in mass arrests.
[ترجمه ترگمان] تظاهرات سیاسی در دستگیری های جمعی به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل] تظاهرات سیاسی منجر به دستگیری های دسته جمعی شد
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to bring to a climax or conclusion.
مشابه: cap, climax, complement, crown

- The commencement ceremony was a grand occasion, and a speech by the governor culminated the event.
[ترجمه موسی] مراسم جشن فارغ تحصیلی یک مناسبت باشکوه بود ، و سخنرانی فرماندار منجر به این رویداد شد.
[ترجمه ترگمان] مراسم جشن یک مناسبت بزرگ برگزار شد و یک سخنرانی با حاکم بر آن پیشامد
[ترجمه گوگل] مراسم آغاز یک جشن بزرگ بود و یک سخنرانی فرماندار به این رویداد منجر شد

• climax; end, conclude
if a situation culminates in an event, this event is the end result of the situation.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بهاوج رسیدن، بحد اکثر ارتفاعرسیدن، بحد اعلیرسیدن
[ریاضیات] به اوج رسیدن

مترادف و متضاد

به اوج رسیدن (فعل)
culminate

بحد اکثر ارتفاع رسیدن (فعل)
culminate

بحد اعلی رسیدن (فعل)
culminate

come to a climax


Synonyms: cap, climax, close, come to a head, conclude, crown, end, end up, finish, go over the mountain, go the route, rise to crescendo, round off, shoot one’s wad, terminate, top off, wind up


Antonyms: begin, commence, open, start


جملات نمونه

The house of Burgundy was gradually culminating.

خاندان بور گاندی به‌تدریج به اوج خود می‌رسید.


Their agreement culminated a long series of negotiations.

توافق آنان پیامد یک دوره مذاکرات طولانی بود.


Their hostility culminated in war.

خصومت آنان به جنگ انجامید.


1. Their summer tour will culminate at a spectacular concert in London.
[ترجمه موسی] تور تابستانی آنها در یک کنسرت دیدنی و جذاب در لندن به اوج خود خواهد رسید.
[ترجمه ترگمان]سفر تابستانی آن ها به یک کنسرت تماشایی در لندن منجر خواهد شد
[ترجمه گوگل]تور تابستانی آنها در یک کنسرت تماشایی در لندن به پایان خواهد رسید

2. This pattern, on eschewing economic matters, was to culminate in the formation of the Nordic Council in 195
[ترجمه ترگمان]این الگو، که از مسائل اقتصادی اجتناب می کرد، در تشکیل شورای شمال اروپا در سال ۱۹۵ به اوج رسید
[ترجمه گوگل]این الگو برای جلوگیری از مسائل اقتصادی، در تشکیل شورای شمالی در سال 195 به دست آمد

3. Arms races sometimes culminate in extinction, and then a new arms race may begin back at square one.
[ترجمه ترگمان]مسابقات سلاح گاه منجر به انقراض می شوند و سپس یک مسابقه تسلیحاتی جدید ممکن است به میدان اول برگردد
[ترجمه گوگل]مسابقات اسلحه گاهی اوقات منجر به انقراض می شود، و پس از آن، یک مسابقه تسلیحاتی جدید ممکن است در یک مسابقه شروع شود

4. It will culminate Wednesday, the first day that binding letters of intent may be signed.
[ترجمه ترگمان]چهارشنبه، اولین روزی که نامه های اجباری قصد امضا شده، به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]این روز چهارشنبه، اولین روزی است که ممکن است امضاهای متصل به قصد به امضا برسد

5. These would culminate in the sitting of a multiple choice paper.
[ترجمه ترگمان]این ها در نشستن یک مقاله انتخاب چندگانه به اوج خود می رسند
[ترجمه گوگل]این ها در نشست یک مقاله چند گزینه ای به پایان می رسد

6. The season will culminate at the end of March with the start of The China Cup 200yacht race from London to Shanghai.
[ترجمه ترگمان]این فصل در پایان مارس با شروع جام ۲۰۰ تایی جام چین از لندن به شانگهای به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]این فصل در پایان ماه مارس با آغاز مسابقه 200 قایق چینی چین از لندن به شانگهای به پایان خواهد رسید

7. U. S. economic data this week will culminate with Friday's closely-watched nonfarm payrolls report.
[ترجمه ترگمان]u S داده های اقتصادی این هفته با گزارش دقیق nonfarm payrolls به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]اطلاعات اقتصادی U S در این هفته با گزارش کارکنان غیرفارمین نزدیک به روز جمعه به پایان می رسد

8. Equipment management is discussed as summer load culminate . It is important of backup generators for critical sites during power outage.
[ترجمه ترگمان]مدیریت تجهیزات با رسیدن تابستان به بحث و بررسی قرار می گیرد این مساله از ژنراتورهای پشتیبان برای سایت های بحرانی در طول قطع برق استفاده می کند
[ترجمه گوگل]مدیریت تجهیزات به عنوان تابستان تابستان بحث می شود مهم است که ژنراتورهای پشتیبان برای سایت های مهم در هنگام قطع برق

9. These wraparound units culminate in an upswept rear edge, introducing a Saab design theme from the 9-5 range and classic 900 model.
[ترجمه ترگمان]این واحدهای wraparound در لبه عقب upswept به حد خود رسیدند و موضوع طراحی Saab را از محدوده ۹ - ۵ و مدل کلاسیک ۹۰۰ به وجود آوردند
[ترجمه گوگل]این واحدهای wraparound در لبه عقب قرار گرفته اند و یک طرح طراحی Saab از مدل 9-5 و مدل کلاسیک 900 معرفی شده است

10. The assignments culminate a 15 - to 20 - page final paper of publishable quality in a peer - reviewed journal.
[ترجمه ترگمان]تکالیف، یک مقاله نهایی ۱۵ تا ۲۰ صفحه ای از کیفیت publishable در یک ژورنال مرور شده به همتا را به پایان رساندند
[ترجمه گوگل]تکالیف به یک مقاله نهایی 15 تا 20 صفحه ای از کیفیت قابل انتشار در یک مجله بررسی می شود

11. This process culminate in the introduction of the single currency by the end of the century.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند با معرفی واحد پول واحد تا پایان قرن به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]این فرایند در انتهای قرن به معرفی پول واحد منجر شد

12. The celebration of the centenary will culminate with a dinner.
[ترجمه ترگمان]جشن صد سالگی با شام به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]جشن سالگرد میلادی با شام به پایان خواهد رسید

13. Biden said the country's term as chair will culminate in 20with a democratic summit in Ulaanbaatar.
[ترجمه ترگمان]بایدن گفت که دوره این کشور در روز ۲۰ مارس با نشست دموکراتیک در Ulaanbaatar به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]بایدن گفت که دوره ریاست جمهوری در 20 اوت با یک نشست دموکراتیک در اوآانبوتار به پایان خواهد رسید

14. All his effort culminate in failure.
[ترجمه ترگمان]تمام تلاشش در شکست بود
[ترجمه گوگل]تمام تلاشش به شکست می انجامد

15. That could culminate with the England striker place among the substitutes against at St James'Park.
[ترجمه ترگمان]این می تواند با جایگاه مهاجم انگلیس در میان جایگزین ها در پارک سنت جیمز به اوج خود برسد
[ترجمه گوگل]این می تواند با مهاجم انگلیس در میان جایگزینان در مقابل سنت جیمز پارک جایی داشته باشد

پیشنهاد کاربران

به پایان رساندن/رسیدن

به اوج رسیدن

Culminate in/with something:
( با چیزی ) به پایان رسیدن، به نقطه انتهایی خود رسیدن

خلاصه شدن در چیزی . .

در نهایت به نقطه ی عطفی ختم شدن

نهایتا ختم شدن به culminate in
نهایتا رسیدن به
come down to=

شکوفا شدن

culminate ( verb ) = منجر شدن، انجامیدن، به نتیجه رسیدن، منتهی شدن، به اوج خود رسیدن، به جایی ختم شدن

Definition = اگر یک رویداد یا یک سری از اتفاقات در چیزی به اوج خود برسد ، با آن پایان می یابد ، تا زمانی که به این مرحله برسد/به عنوان یک نتیجه یا نتیجه نهایی یک روند/ ( در نجوم ) برای قرار گرفتن یک جرم سماوی در بالاترین نقطه ، رسیدن به بیشترین ارتفاع خود/برای رسیدن به قله به صورت فیزیکی ، بالاترین نقطه ، قله و غیره/برای رسیدن به اوج؛ برای رسیدن به نقطه تعیین کننده ( به ویژه به عنوان یک هدف یا یک نتیجه گیری ) /برای نهایی کردن ، به یک نتیجه رسیدن/

culminate in/with something = منتهی شدن، به جایی ختم شدن

examples:
1 - My arguments with the boss got worse and worse, and finally culminated in my resignation.
بحث های من با رئیس بدتر و بدتر شد و در نهایت به استعفای من انجامید ( ختم شد ) .
2 - Their many years of research have finally culminated in a cure for the disease.
تحقیقات چندین ساله آنها سرانجام منجر به درمان این بیماری شد.
3 - Secret negotiations culminated in the historic peace accord.
مذاکرات محرمانه با توافقنامه صلح تاریخی به نتیجه خود رسید.
4 - The discovery culminated many years of research.
این اکتشاف سالها تحقیق را به نتیجه خود رساند.

مترادفها : draw to a close، conclude, terminate


کلمات دیگر: