کلمه جو
صفحه اصلی

here


معنی : اینجا، در این جا، اکنون، در این باره، در این موقع، بدین سو
معانی دیگر : به این محل، (در آغاز جمله و پیش از فعل - به منظور تاکید به کار می رود) این (جا)، در این هنگام، در این دنیا، در این جهان، (حرف ندا) بله، بلی، اینجا هستم، اینجام، (حاضر غایب کردن) حاضر

انگلیسی به فارسی

اینجا، در اینجا، در این موقع، اکنون، در این باره، بدینسو، حاضر


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
عبارات: neither here nor there
(1) تعریف: in, at, or to this specific place or location.
متضاد: elsewhere

- The guests are here.
[ترجمه ارمین] مهمان ها این جا هستند
[ترجمه میلاد] جای مهمان ها اینجاست
[ترجمه پویا] جای مهمان ها اینجا است
[ترجمه من] مهمانان اینجا هستند
[ترجمه ترگمان] مهمون ها اینجان
[ترجمه گوگل] مهمانان اینجا هستند
- Will you come here?
[ترجمه ترگمان] میای اینجا؟
[ترجمه گوگل] آیا شما اینجا می آیید؟

(2) تعریف: at this point in time; now.

- Here the film ended.
[ترجمه ترگمان] در اینجا فیلم به پایان رسید
[ترجمه گوگل] در اینجا فیلم به پایان رسید

(3) تعریف: used to bring attention to something mentioned by the speaker.

- Here is your pencil.
[ترجمه ترگمان] این مداد شماست
[ترجمه گوگل] مداد شما در اینجا است

(4) تعریف: being considered or mentioned in this case.

- My friend here wants to meet him.
[ترجمه ترگمان] دوستم میخواد باه اش ملاقات کنه
[ترجمه گوگل] دوست من اینجا می خواهد او را ملاقات کند
اسم ( noun )
• : تعریف: this place or moment.
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to gain attention, offer assistance, or the like.

- Here, I'll give you a boost.
[ترجمه ترگمان] بیا، من تو را بالا می برم
[ترجمه گوگل] در اینجا من به شما یک افزایش می دهم

• in this place; you see (for drawing attention); behold
here refers to the place where you are or to a place which has been mentioned.
you use here when you are referring to a place, person, or thing that is near you.
you can also use here to refer to a particular time, situation, or subject.
you can use here at the beginning of a sentence in order to draw attention to something or to introduce something.
you can say `here' when you are offering or giving something to someone.
you say `here's to us' or `here's to your new job', for example, as a way of wishing someone success or happiness.
something that is happening here and there is happening in several different places at the same time.

مترادف و متضاد

اینجا (قید)
where, here, hither

در این جا (قید)
here, there, hereon

اکنون (قید)
now, here

در این باره (قید)
here, herein

در این موقع (قید)
here

بدین سو (قید)
hitherward, here

in this place


Synonyms: attendant, attending, available, hereabouts, hither, hitherto, in this direction, on board, on deck, on hand, on-the-spot, on this spot, present, within reach


Antonyms: there


جملات نمونه

this here man

(کاربرد محلی) این مرد حی و حاضر


1. here bullion is changed into coin
در اینجا شمش تبدیل به سکه می شود.

2. here comes the taxi!
تاکسی داره میاد!

3. here is one of my slippers, but where is its fellow?
یکی از دمپایی های من اینجاست ولی آن دیگری کجاست ؟

4. here is the book you were looking for!
این کتابی است که دنبالش می گشتی !

5. here is the latest news filed by our reporter in paris
این آخرین خبری است که توسط گزارشگر ما در پاریس گزارش شده است.

6. here oranges are crated and shipped by trucks
در اینجا پرتقال ها را در جعبه می گذارند و با کامیون ارسال می کنند.

7. here the annual snowfall is two meters
در اینجا بارش سالیانه ی برف دو متر است.

8. here the river is entire but later it divides into three branches
در اینجا رودخانه یکپارچه است ولی بعدا به سه شاخه منشعب می شود.

9. here the river narrows
در اینجا رودخانه باریک می شود.

10. here the river parts into two branches
در اینجا رودخانه به دو شاخه تقسیم می شود.

11. here the road jogs to the left
در اینجا راه به چپ می پیچد.

12. here the road slopes down a little
در اینجا جاده کمی سراشیب می شود.

13. here the road turns and pitches sharply
در اینجا جاده می پیچد و شدیدا سرازیر می شود.

14. here the road winds to the left
در اینجا جاده به سمت چپ می پیچد.

15. here the teacher entered
در این هنگام معلم وارد شد.

16. here the train goes around a curve
خط آهن در اینجا دور می زند.

17. here they kill the sheep and freeze the meat
در اینجا گوسفندها را ذبح می کنند و گوشت آنها را منجمد می کند.

18. here they mint silver into coins
در اینجا نقره را تبدیل به سکه می کنند.

19. here was much justice in what he said
بیشتر حرف هایی که می زد حق بود.

20. here we are!
بالاخره رسیدیم !

21. here and there
اینجا و آنجا،گله به گله

22. here goes!
(هنگام آغاز به کار ناخوشایند یا دشوار یا ترسناک به کار می رود) هر چه بادا باد!

23. and here is my mother!
و اینهم مادرم !

24. be here before noon!
قبل از ظهر اینجا باش !

25. business here is a little slow in summer
در اینجا تابستان ها کاسبی کساد است.

26. come here
بیا (بیایید) اینجا

27. come here quick!
زود بیا اینجا!

28. come here this instant!
همین الان بیا اینجا!

29. from here on i need help
از اینجا به بعد نیاز به کمک دارم.

30. from here on, the road corkscrews up the mountain
از اینجا به بعد جاده تا سر کوه پر پیچ و خم است.

31. he's here
او اینجا است.

32. john here is a good man
این جان مرد خوبی است.

33. neither here nor there
نه اینجا و نه آنجا

34. remain here till i return
اینجا بمان تا برگردم.

35. right here
درست همین جا

36. sign here before you go
قبل از رفتن اینجا را امضا کن.

37. this here man
(کاربرد محلی) این مرد حی و حاضر

38. from here on
از این پس،از حالا به بعد،از اینجا به بعد

39. neither here nor there
نامربوط (به مطلب مورد بحث)،بی اهمیت،غیرحیاتی

40. the here and now
این مکان و زمان،حالا،اکنون،زمان حال

41. come over here
بیا (به) اینجا

42. dearest, come here
بیا اینجا جان دلم.

43. go easy, here the road is bad
آهسته بران،اینجا جاده بد است.

44. he got here late
او دیر به اینجا رسید.

45. he lived here formerly
سابقا اینجا زندگی می کرد.

46. he remains here on sufferance
او با اجازه اینجا می ماند.

47. he stayed here two days and went on to the next town
دو روز اینجا ماند و به شهر بعدی رفت.

48. he was here until yesterday
تا دیروز اینجا بود.

49. i can't here it well, turn the sound up
نمی توانم درست بشنوم صدا را بلند کن.

50. it hurts here
اینجا درد می کند.

51. let's sit here and visit together for a while
بیا اینجا بنشینیم و قدری با هم اختلاط کنیم.

52. the workers here elect and control their bosses
در اینجا کارگران مدیران خود را انتخاب و کنترل می کنند.

53. we are here to satisfy all your needs
ما اینجا هستیم تا کلیه ی احتیاجات شما را برآورده کنیم.

54. he is not here
او اینجا نیست.

55. he should be here by tomorrow
قرار است فردا اینجا باشد.

56. i haven't come here to pick flaws
اینجا نیامده ام که عیب جویی کنم.

57. if you come here again i'll hide you!
اگر دیگه اینجا پیدات بشه پوستت را خواهم کند!

58. oh porter! come here please!
آی بار بر! لطفا بیا اینجا!

59. our fathers came here centuries ago
پدران ما قرن ها پیش به اینجا آمدند.

60. put the book here
کتاب را اینجا بگذار(ید).

61. several buses stop here
چندین اتوبوس اینجا توقف می کنند.

62. she has worked here for twenty years or so
حدودا بیست سال اینجا کار کرده است.

63. she scarcely comes here any more
او دیگر دیر به دیر اینجا می آید.

64. she seldom comes here
او به ندرت اینجا می آید.

65. the distance between here and there is ten kilometers as the crow flies
از اینجا تا آنجا مستقیم ده کیلومتر است.

66. the prevailing winds here are from the north
در اینجا بادهای غالب از سمت شمال می وزند.

67. they could be here within an hour
شاید یک ساعته اینجا باشند.

68. we are gathered here to commemorate his services
ما برای بزرگداشت خدمات او اینجا گرد آمده ایم.

69. we are gathered here to honor his memory
ما برای گرامیداشت خاطره ی او در اینجا گرد آمده ایم.

70. the buck stops here
من مصدر کار و مسئول تصمیم گیری هستم

John here is a good man.

این جان مرد خوبی است.


come here

بیا (بیایید) اینجا


Put the book here.

کتاب را اینجا بگذار(ید).


Fill the glass up to here.

لیوان را تا اینجا پرکن.


He is not here.

او اینجا نیست.


here comes the taxi!

تاکسی داره میاد!


here we are!

بالأخره رسیدیم!


here is the book you were looking for!

این کتابی است که دنبالش می‌گشتی!


and here is my mother!

و این‌هم مادرم!


Here the teacher entered.

در این هنگام معلم وارد شد.


why has God brought us here?

چرا خداوند ما را به این جهان آورده است؟


here, here!

موافقم!


here, don't cry!

بیا، گریه نکن!


here, that's enough!

حالا دیگه بس کن!


now I am going to dive too, here goes!

حالا من هم شیرجه می‌روم - هرچه بادا باد!


اصطلاحات

from here on

از این پس، از حالا به بعد، از اینجا به بعد


here and there

اینجا و آنجا، گله به گله


here goes!

(هنگام آغاز به کار ناخوشایند یا دشوار یا ترسناک به کار می‌رود) هر چه بادا باد!


neither here nor there

نامربوط (به مطلب مورد بحث)، بی‌اهمیت، غیرحیاتی


the here and now

این مکان و زمان، حالا، اکنون، زمان حال


پیشنهاد کاربران

بفرما. بگیر ( تعارف )

اینجا. در این مکان

اینجا


here you are
بفرمایید. در هنگام تعارف یا پذیرایی استفاده میشود

در حال حاضر

اینجا همین مکان ک الان در انجا هستیم

برای اشاره به اجسام نزدیک از ضمیر اشاره here به معنی� اینجا� استفاده می شود.

Here:
( گفتاری - قبل از فعل اصلی ) این ( برای اشاره به کسی که در کنار توعه )

Collins:👇👇👇👇
You use�here�in order to indicate that the person or thing that you are talking about is near you or is being held by you.

Eg: Ethan here has some experience.
این اتان ( منظور این دیویدی که میبینی/این دیویدی که اینجا حی و حاضره ) یه خرده تجریه داره.

اینجا
بیا اینجا

از واژه ی آلمانی باستانی hi می آید. Hi در زبان هندی اروپایی ki است. چون هر دو از ناحیه گلو تلفظ می شوند پس قابلیت تبدیل شدن به هم دیگر را دارند. در زبان عبرانی ki تبدیل به hi می شود و در نتیجه hineh به وجود می آید که در زبان عربی <هنا> گویند. در طی این تغییرات، در زبان فارسی hi تبدیل به ī می شود و hineh تبدیل به <این> می شود. قدیمی ترین ریشه آن مربوط به زبان آکدی می باشد که <احانآ> یا به لاتین ( Aḥanā ) است. <ح> چون از ناحیه گلو تلفظ می شود توانایی تبدیل به k و h را دارد. در لاتین نیز hic است.

اینجا 🇻🇨🇻🇨
he works here as a teacher
او در این جا به عنوان یک معلم کار می کند.

بفرمایید

Here=اینجا، در اینجا

بیا بگیرش!
https://www. youtube. com/watch?v=3 - 7IY1VNKuA

امیده که . . .

بفرمایید بفرما بیا


کلمات دیگر: