کلمه جو
صفحه اصلی

aesthesia


رجوع شود به: esthesia

انگلیسی به فارسی

رجوع شود به: esthesia


بیهوشی


انگلیسی به انگلیسی

• sensitivity, perceptivity; ability to feel

جملات نمونه

1. But the basic aesthesia is not the final product of brain.
[ترجمه ترگمان]اما the اصلی محصول نهایی مغز نیست
[ترجمه گوگل]اما بیهوشی اساسی محصول نهایی مغز نیست

2. Consciousness is enriched by aesthesia and vision.
[ترجمه ترگمان]ادراک با aesthesia و بینش غنی می شود
[ترجمه گوگل]آگاهی از طریق بیهوشی و بینایی غنی شده است

3. Conclusion: Dezocine combined with fentanyl and propofol is an ideal method for aesthesia in induced abortion.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: ترکیب combined با fentanyl و پروفول یک روش ایده آل برای سقط جنین در سقط جنین القا شده می باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: Dezocine همراه با فنتانیل و پروپوفول یک روش ایده آل برای بیهوشی در سقط جنین است

4. Aesthetic creation of design incarnates the change of people' s essential demand, accelerates the aesthesia of social life, leads the direction of aesthesia and improves the aesthetic culture.
[ترجمه ترگمان]طراحی زیبایی شناسی طرح، تغییر خواسته اساسی مردم، سرعت بخشیدن به زندگی اجتماعی را تسریع می بخشد، مسیر of را هدایت می کند و فرهنگ زیبایی شناسی را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]ایجاد زیبایی شناختی از طرح موجب تغییر تقاضای ضروری مردم، تسریع بیداری زندگی اجتماعی، هدایت بیداری و بهبود فرهنگ زیباییشناسی است

5. Ingarden brings forward that literature works is a "pure intent object" when he reviews the existing manner of literature works, while Dufrenne regards the taste object as a "pure aesthesia object".
[ترجمه ترگمان]Ingarden به این نتیجه می رسد که آثار ادبی یک \"شی نیت پاک\" است هنگامی که روش موجود در آثار ادبی را مرور می کند، در حالی که Dufrenne شی چشایی را به عنوان یک \"شی aesthesia خالص\" مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه گوگل]Ingarden ادعا می کند که آثار ادبی یک شی «هدف خالص» است، در حالیکه شیوه های فعلی آثار ادبیات را بازبینی می کند، در حالی که دوفنن شیء طعم را به عنوان یک شیء بیهوازی خالف در نظر می گیرد

6. The result shows that the better classify performance of tongue-color is in aesthesia color-space, apperceive color-space and 2D chrominance planes include luminance.
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که عملکرد بهتر طبقه بندی زبان در aesthesia رنگ - فضا، apperceive رنگ - فضا و دو بعدی D chrominance شامل درخشندگی هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که عملکرد طبقه بندی بهتر رنگ زبان در فضای رنگ فضایی، فضای رنگ آمیزی و رنگ آمیزی 2D، دارای نورانی است

7. In cognition this kind of split acquit more as antimony between go-aheadism and passivism, feel and aesthesia.
[ترجمه ترگمان]در شناخت این نوع جدایی، antimony بین go و passivism، احساس و aesthesia وجود دارد
[ترجمه گوگل]در شناخت این نوع تقسیم، بیشتر به عنوان آنتیموان بین بینظمی و انحطاط، احساس و بیهوشی، بیشتر بدل می شود

8. From "watching for images" to "perceiving about affections", it is possible for us to discover the artistic aesthesia elements in The Book of Changes.
[ترجمه ترگمان]از \"نگاه کردن به تصاویر\" تا \"درک احساسات\"، برای ما امکان پذیر است تا عناصر aesthesia هنری را در کتاب تغییرات کشف کنیم
[ترجمه گوگل]از «تماشای تصاویر» تا «درک احساسات»، ما میتوانیم عناصر بیهوشی هنری را در کتاب تغییرات کشف کنیم

9. Brain must have united cell units in order to explain information imported by aesthesia.
[ترجمه ترگمان]مغز باید واحدهای سلول واحد داشته باشد تا اطلاعات وارداتی توسط aesthesia را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]مغز باید واحدهای سلولی متحد داشته باشد تا اطلاعات وارد شده توسط بیهوشی را توضیح دهد


کلمات دیگر: