کلمه جو
صفحه اصلی

soupy


معنی : ابکی، شبیه ابگوشت
معانی دیگر : (عامیانه) غلیظ و مرطوب، گرم و مرطوب، آبکی

انگلیسی به فارسی

شبیه ابگوشت، ابکی


سوپ، شبیه ابگوشت، ابکی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: soupier, soupiest
(1) تعریف: resembling or suggesting soup, esp. in texture or thinness; watery.

(2) تعریف: thick or dense, as a fog.
مشابه: dense, turbid

• resembling soup, having the consistency of soup; thick, dense, murky, cloudy

مترادف و متضاد

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

شبیه ابگوشت (صفت)
soupy

جملات نمونه

1. soupy weather
هوای گرم و مرطوب

2. a soupy fog
مه غلیظ و مرطوب

3. Do they still boil cabbage to a soupy pulp in Britain, and pour the vitamin C down the drain?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها هنوز کلم را به یک خمیر soupy در بریتانیا boil و ویتامین C را از لوله فاضلاب می ریزند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها کلم را به یک خمیر سوپای در انگلستان جوش می زنند و ویتامین C را از بین می روند؟

4. The result is less soupy than most, and somehow more adult.
[ترجمه ترگمان]نتیجه کم تر از هر چیز دیگری است، و به نوعی بزرگ سال است
[ترجمه گوگل]نتیجه کمتر از سایر موارد است و به نوعی بالغ تر است

5. The fine, powdery soil turned to soupy mud with the first heavy rains.
[ترجمه ترگمان]خاک سیاه و خاکی، با نخستین بارش باران های سنگین به گل soupy تبدیل شد
[ترجمه گوگل]خوب، خاک پودری با باران های باران سنگین به گل سوپ تبدیل می شود

6. The thick, soupy fog was a mix of pollution from coal burned to heat homes and pollution from factories. They came together to create a toxic mix of sulphur dioxide and combustion particles.
[ترجمه ترگمان]مه غلیظ و غلیظ، ترکیبی از آلودگی بود که از زغال سنگ گرفته تا خانه ها و آلودگی کارخانه ها را سوزاند آن ها با هم آمدند تا ترکیب سمی از دی اکسید سولفور و ذرات احتراق ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]تورم ضخیم، سوپای ترکیبی از آلودگی از ذغال سنگ به خانه های گرما و آلودگی از کارخانه ها بود آنها برای ایجاد یک ترکیب سمی دی اکسید گوگرد و ذرات احتراق ترکیب شدند

7. Soupy Sales received his first pie in the face on that show.
[ترجمه ترگمان]فروش soupy اولین کلوچه خود را در این نمایشگاه دریافت کرد
[ترجمه گوگل]Soupy Sales نخستین پای خود را در این نمایشگاه دریافت کرد

8. Soupy jokingly asked children watching the show to find where their parents kept their money.
[ترجمه ترگمان]soupy به شوخی از بچه ها خواستند تا این برنامه را تماشا کنند تا بفهمند پدر و مادرشان در کجا پول خود را حفظ کرده اند
[ترجمه گوگل]سوپی از طریق شوخی کودکان تماشای تلویزیون را برای کشف جایی که والدین آنها پول خود را نگه داشته اند، خواندند

9. Soupy Sales created a new dance called The Mouse which he often performed on his show.
[ترجمه ترگمان]فروش soupy یک رقص جدید به نام موس را ایجاد کرد که اغلب روی برنامه خود انجام می داد
[ترجمه گوگل]Soupy Sales یک رقص جدید به نام The Mouse ایجاد کرد که او اغلب در نمایش خود انجام داد

10. Aim at soupy images' bigger noisy, this thesis in detail analyzed the method of eliminating noisy, based wavelet theory.
[ترجمه ترگمان]هدف از این پایان نامه، بررسی دقیق روش حذف تئوری موجک مبتنی بر نویز (موجک)، این پایان نامه به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این هدف در مورد تصاویر سوپای 'پر سر و صدا بزرگتر، در این پایان نامه در جزئیات تجزیه و تحلیل روش از بین بردن نظریه موجک مبتنی بر پر سر و صدا است

11. Chain-up was slow, breakfast abandoned, the two-step became a slow drag over soupy grass and unreliable earth.
[ترجمه ترگمان]در حالی که صبحانه رها شده بود و صبحانه رها شده بود، حرکت دو مرحله ای به کندی روی چمن soupy و زمین غیرقابل اطمینان شد
[ترجمه گوگل]زنجیر آهسته بود، صبحانه رها شده بود، این دو مرحله به یک آهسته آهسته بر روی علف صورتی و زمین غیر قابل اعتماد تبدیل شد

12. The two men came back with their hands fish-white with immersion in what was, fortunately, warm, almost soupy water.
[ترجمه ترگمان]دو مرد با دست خود با همان ماهی که در آن غرق شده بودند، با چشمانی سرد و تقریبا شبیه غذای چینی بازگشتند
[ترجمه گوگل]این دو مرد با دستان خود ماهی سفید را با غوطه ور شدن در آنچه که، خوشبختانه، گرم و تقریبا سوپای آب بود

13. The two men came back with their hands fish-white with immersion what was, fortunately, warm, almost soupy water.
[ترجمه ترگمان]دو مرد با دو دست خود را به روی آب انداختند
[ترجمه گوگل]این دو مرد با دستان خود ماهی را با غوطه وری باز کردند، خوشبختانه، گرم و تقریبا سوپای آب

14. It can reduce noise more effectively than classic method. Contraposing colorful soupy images, this thesis studied the image enhancement method in different color spaces.
[ترجمه ترگمان]این روش می تواند نویز را به طور موثرتر از روش کلاسیک کاهش دهد در این پایان نامه به بررسی روش بهبود تصویر در فضاهای رنگ مختلف پرداخته شده است
[ترجمه گوگل]این می تواند نویز را به طور موثر تر از روش کلاسیک کاهش دهد در این مقاله از روشهای بهبود تصویر در فضاهای مختلف رنگی استفاده شده است

a soupy fog

مه غلیظ و مرطوب


soupy weather

هوای گرم و مرطوب



کلمات دیگر: