کلمه جو
صفحه اصلی

dome


معنی : طاق، گنبد، قبه، قلعه گرد، گنبد زدن
معانی دیگر : (شعر قدیم) کاخ، قصر، (هرچیز گنبد مانند) طاق گرد، جای گرد، ورزشگاه (دارای طاق گرد)، گنبددار کردن، با گنبد پوشاندن، گنبدسان کردن یا شدن، گنبدمانند کردن یا شدن، تاقدیس کردن یا شدن، (مهجور) کلیسا، (خودمانی) کله، سر (انسان)، (زمین شناسی) چین تاقدیس (به ویژه اگر گنبد مانند باشد)، (مکانیک) سرپیچ فنر، توپی ملخ (هواپیما و غیره)، منزلگاه، شلجمی

انگلیسی به فارسی

گنبد، قبه، قلعه گرد، گنبد زدن، منزلگاه، شلجمی


انگلیسی به انگلیسی

• curved hemispherical roof or ceiling, cupola, anything shaped like a dome
a dome is a round roof.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گنبد
[برق و الکترونیک] گنبدی شکل محفظه ی ترادیسنده ی سونار، هیدروفون و سایر تجهیزات آکوستیک که کمترین تاثیر را در برابر امواج صدا در زیر آب دارد .
[زمین شناسی] گنبد بر آمدگیهای حاصل از با لاآمدن نمکها یا آتشفشانها و ...را گویند
[معدن] گنبد (زمین شناسی ساختمانی)

مترادف و متضاد

طاق (اسم)
roof, tent, welkin, arch, vault, cupola, dome, odd number, big top, one piece

گنبد (اسم)
vault, cupola, dome, calotte, stupa, thole

قبه (اسم)
cupola, dome, knob, knop, thole, knurl

قلعه گرد (اسم)
dome

گنبد زدن (فعل)
dome

arched part of ceiling


Synonyms: arcade, arch, bubble, bulge, covering, cupola, mosque, roof, span, top, vault


جملات نمونه

1. geodesic dome
گنبد میله ای

2. the dome is covered with gold leaf
گنبد از ورق طلا پوشیده شده است.

3. the dome of heaven
گنبد آسمان

4. the dome of sheikh lotfollah mosque
گنبد مسجد شیخ لطف الله

5. a pleasure dome
کاخ عشرت

6. the gilded dome of the shrine in mashad
گنبد زراندود حرم در مشهد

7. emam reza's gold overlaid dome
گنبد زراندود امام رضا (ع)

8. the circumference of the dome is one hundred meters
پیرامون گنبد صد متر است.

9. the mold was green and dome shaped
ژله سبز و گنبد مانند بود.

10. the sun was hanging in a coppery dome
خورشید در گنبدی سرخگون آویخته بود.

11. The gilded dome of the cathedral rises above the city.
[ترجمه ترگمان]گنبد مطلا کلیسا از شهر بالا می رود
[ترجمه گوگل]گنبد طلایی کلیسای جامع بالاتر از شهر رو به رو می شود

12. Another $ 65m pours into the Millennium Dome and the world shakes with fury.
[ترجمه ترگمان]۶۵ میلیون دلار دیگر در گنبد هزاره ریخته می شود و جهان با خشم می لرزد
[ترجمه گوگل]65 میلیون دلار دیگر به گنبد هزاره تبدیل می شود و جهان با خشم همراه است

13. Some ten meters from the center of the dome was a most sinister sight.
[ترجمه ترگمان]حدود ده متر دورتر از مرکز این حباب، یک منظره شوم بود
[ترجمه گوگل]نزدیک به ده متر از مرکز گنبد دیدنی ترین نگرانی بود

14. Giannuli's office commands a view of the Capitol Dome in Sacramento.
[ترجمه ترگمان]دفتر Giannuli چشم انداز ساختمان کنگره در ساکرامنتو را فرماندهی می کند
[ترجمه گوگل]دفتر جیانولی به دیدگاه کاپیتول گنبد در ساکرامنتو اعتراف می کند

15. Immediately, she felt the floor vibrate as the dome rumbled shut, sealing the chamber.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله احساس کرد که کف اتاق به لرزه افتاد و تالار را مهر و موم کرد
[ترجمه گوگل]بلافاصله، او احساس کرد که کف لرزش به عنوان گنبد rumbled بسته شدن، مهر و موم محفظه

the dome of Sheikh Lotfollah Mosque

گنبد مسجد شیخ لطف الله


a pleasure dome

کاخ عشرت


The sun was hanging in a coppery dome.

خورشید در گنبدی سرخگون آویخته بود.


the dome of heaven

گنبد آسمان


the domed roof of the church

طاق گنبددار کلیسا


Upward pressure has domed the rock surface.

فشار به سوی بالا سطح صخره را گنبدسان کرده است.


پیشنهاد کاربران

سر

ساختمان گنبدی مانند

Dome : گنبد ( مثل گنبد حرم امامان که گرد هستن )
Domic : صفت واژه بالا
Cupola : گنبد های استوانه ای که توی معماری اروپا بکار میره روی بعضی کلیساها هست معمولا هم یه خروس آهنیِ جهت یابِ باد هم روشون دارن

سلام اگه توی یه جمله بیاد
Space station dome
به چه معناست ؟؟؟

dome ( نجوم رصدی و آشکارسازها )
واژه مصوب: گنبد 1
تعریف: بام کروی بر فراز حفاظ


کلمات دیگر: