کلمه جو
صفحه اصلی

frog


معنی : قلاب، قورباغه، وزغ، غوک، خرک ویلن
معانی دیگر : (برجستگی شاخی و مثلث شکل در نیمه ی خلفی زیر سم اسب) میان سم، (حلقه یا قلاب روی کمر بند که شمشیر یا سر نیزه را از آن می آویزند) شمشیر آویز، سرنیزه آویز، (حلقه ی قیطانی که دکمه ی لباس در آن جا می افتد) مادگی قیطانی، (زبانه ای که روی ریل راه آهن کار می گذارند تا در دو راهی ها از خارج شدن چرخ ها از ریل جلوگیری کند) زبانه ی ریل، چرخ نگهدار، (ویولون) چوب آرشه، (خودمانی - تحقیر آمیز) مرد فرانسوی، وزه، قورباغه گرفتن

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) غوک، وزغ، قورباغه، قلاب، خرک ویلن، قورباغه گرفتن


قورباغه، وزغ، غوک، قلاب، خرک ویلن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of several amphibians without tails but with long hind legs adapted for jumping, esp. those with a smooth, moist skin and webbed feet, that live in marshy or watery habitats.

(2) تعریف: a hoarse human sound caused by phlegm on the vocal cords.

- He spoke with a frog in his throat.
[ترجمه ترگمان] با یک قورباغه در گلویش حرف می زد
[ترجمه گوگل] او با یک قورباغه در گلویش صحبت کرد

(3) تعریف: a heavy base with holes or spikes, used in a vase to provide support for flower stems.

(4) تعریف: (offensive slang) a French person.
اسم ( noun )
• : تعریف: a decorative fastener, as on a coat or jacket, with a button or knot on one side of the opening and a loop on the other side, usu. made of braid or cord.

• any of a number of tailless amphibians with smooth skin and long hind legs for jumping; decorative fastening on a coat or jacket with a button and a loop; elastic horny substance in the sole of a horse's foot; (derogatory slang) french person
hunt frogs, catch frogs
a frog is a small creature with smooth, often green skin, big eyes, and long back legs which it uses for jumping. many frogs live near water.
if you have a frog in your throat, you cannot speak properly because your throat is partly blocked by mucus; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[معدن] رابط ریل (ترابری)

مترادف و متضاد

قلاب (اسم)
link, grapnel, grappling, fish hook, hank, bracket, hook, clasp, pullback, buckle, tach, tache, gib, staple, creel, crampon, hamulus, grapple, frog, trigger, holdfast, pennant

قورباغه (اسم)
frog, greenback

وزغ (اسم)
frog, toad

غوک (اسم)
frog, toad

خرک ویلن (اسم)
frog

jumping amphibian


Synonyms: bullfrog, croaker, polliwog, toad


جملات نمونه

1. frog in the throat
گرفتن صدا به خاطر التهاب حنجره،گیر کردگی گلو

2. a frog was croaking in the distance
قورباغه ای از دور غوغور می کرد.

3. the frog bobbed on the grass
قورباغه روی چمن ورجه وورجه می کرد.

4. the frog kept springing
قورباغه ورجه وورجه می کرد.

5. the dissection of a frog
کالبد شکافی قورباغه

6. The frog in well knows nothing of the great ocean.
[ترجمه ترگمان]قورباغه در چاه هیچ چیز از اقیانوس بزرگ نمی داند
[ترجمه گوگل]قورباغه به خوبی از اقیانوس بزرگ نمی داند

7. In biology class we had to dissect a frog.
[ترجمه ترگمان]در کلاس زیست شناسی باید یک قورباغه را تشریح کنیم
[ترجمه گوگل]در کلاس زیست شناسی مجبور شدیم قورباغه را تجزیه کنیم

8. The frog plopped into the pond.
[ترجمه ترگمان] قورباغه به سمت دریاچه رفت
[ترجمه گوگل]قورباغه به حوضچه افتاده است

9. The magician metamorphosed the frog into a prince.
[ترجمه ترگمان]جادوگر، قورباغه را به صورت یک پرنس تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]شعبده باز قورباغه را به یک شاهزاده تبدیل کرد

10. He poked at the frog with a stick.
[ترجمه ترگمان]با عصا به قورباغه ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک چوب با قورباغه خم شد

11. A tadpole transforms into a frog.
[ترجمه ترگمان]A به یک قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]یک گرگ و میش به یک قورباغه تبدیل می شود

12. We dissected a frog in biology class.
[ترجمه ترگمان]ما یک قورباغه در کلاس زیست شناسی پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک قورباغه را در کلاس زیست شناسی کشف کردیم

13. A tadpole is transformed into a frog.
[ترجمه ترگمان]A به یک قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]یک گرگ و میش به یک قورباغه تبدیل می شود

14. A frog leaped out.
[ترجمه ترگمان]یک قورباغه از اتاق بیرون پرید
[ترجمه گوگل]یک قورباغه از بین رفت

15. The frog darted out its tongue to catch a mosquito.
[ترجمه ترگمان]قورباغه زبان خود را بیرون آورد تا یک پشه را بگیرد
[ترجمه گوگل]قورباغه زبان خود را گرفت تا پشه بگیرد

16. The frog plopped back into the pond.
[ترجمه ترگمان] قورباغه به سمت دریاچه برگشت
[ترجمه گوگل]قورباغه به پشت حوضچه افتاده است

17. We had to dissect a worm and a frog in our biology practical today.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک کرم و یک قورباغه را در بیولوژی ما تشریح کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک کرم و یک قورباغه را در زیست شناسی ما امروز عملی کنیم

اصطلاحات

frog in the throat

گرفتن صدا به خاطر التهاب حنجره، گیرکردگی گلو


پیشنهاد کاربران

قورباعه

🐸🐸 قورباغه

مرد مزخرف ( گاهی برای تمسخر کسی به کار می رود )

frog ( موسیقی )
واژه مصوب: پاشنه 1
تعریف: بخشی از کمانۀ سازهای زهی که در دست نوازنده قرار می گیرد


کلمات دیگر: