کلمه جو
صفحه اصلی

concretion


معنی : تحجر، سفت شدگی، جسمانیت، ذاتی بودن
معانی دیگر : جامد شدگی، مشخص سازی، واقعیت یا عینیت (در مقابل انتزاعی یا مجرد بودن)، جسم سفت و محکم، جماد، (زمین شناسی) سنگال، انجماد، ذاتیت، سنگال

انگلیسی به فارسی

سفت‌شدگی، تحجر، جسمانیت، ذاتیت، سنگال


بتن ریزی، سفت شدگی، تحجر، جسمانیت، ذاتی بودن


انگلیسی به انگلیسی

• state of being concrete; act of concreting; hard inorganic mass formed in the body

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that is or becomes real, specific, solid, or tangible.

- The invention is a concretion of his years of thinking.
[ترجمه ترگمان] اختراع یکی از سال ها تفکر او است
[ترجمه گوگل] این اختراع یک سال از تفکر او است

(2) تعریف: the act or process of coalescing into a solid mass.

(3) تعریف: a solid mass made by or as if by coalescence, such as a mass of calcium or other inorganic material found in living tissue, or a mineral mass found in sedimentary rock.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سخت دانه - سخت شدن - سنگال - گرهک
[زمین شناسی] کنکرسیون کنکرسیون ساختاری رسوبی است که بر اثر تجمع کانیها بشکل تخم مرغی یا کروی ایجاد می شود تجمع کانیهای تشکیل دهنده بصورت متحدالمرکز و لایه ای است که با مرکزیت یک هسته که شامل ذرات تخریبی سنگها، فسیلها، کانیهای درشت تر و یا خرده های صدف باشد. این ساختها در سنگهایی مانند شیل، سیلتستون و ماسه سنگ یافت می شود. کنکرسیونهای ثانویه در نتیجه هوازدگی در سنگهای رسوبی ایجاد می شود.
[معدن] کنکرسیون (سنگ شناسی)
[خاک شناسی] چسبیدن ذرات - سخت دانه

مترادف و متضاد

تحجر (اسم)
calcification, petrifaction, concretion, petrification

سفت شدگی (اسم)
concretion, gelation

جسمانیت (اسم)
flesh, corporality, temporality, concretion, sensuality, sensualism

ذاتی بودن (اسم)
inherence, inherency, concretion

crystallization


Synonyms: fusion, consolidation, solidification, coalescence


جملات نمونه

1. Back to the Lab Kidney stones are solid concretions of material excreted by the kidney.
[ترجمه ترگمان]بازگشت به سنگ کلیه از مواد جامد دفع موادی است که توسط کلیه دفع می شوند
[ترجمه گوگل]بازگشت به آزمایشگاه سنگ کلیه کامپوزیت جامد مواد دفع شده توسط کلیه است

2. And concretion is not incidental to what is conveyed.
[ترجمه ترگمان]و concretion اتفاقی نیست که انتقال داده شود
[ترجمه گوگل]و تکیه بر آنچه که منتقل می شود، غیرمعقول نیست

3. The adoral shields have glassy concretions embedded within the matrix of the plate.
[ترجمه ترگمان]سپر adoral دارای concretions شیشه ای است که درون ماتریس بشقاب قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]سپر آدورال دارای خاصیت شیشه ای است که در داخل ماتریس صفحه قرار گرفته است

4. Ambergris is the concretion in the intestine of the sperm - whale.
[ترجمه ترگمان]ambergris the در روده وال سر زا است
[ترجمه گوگل]Ambergris قیر در روده اسپرم - نهنگ است

5. The narration is from abstraction to concretion.
[ترجمه ترگمان]روایت از انتزاع به concretion است
[ترجمه گوگل]روایت است از انتزاع به concretion

6. The building of the classic lets thought can concretion, being the song to sink with legend already, it is as of old return at tell to say.
[ترجمه ترگمان]ساختمان of، concretion، being است که با افسانه ها در حال غرق شدن است، اما باز هم مثل قدیم است که به من بگویید
[ترجمه گوگل]ساختن کلاسیک به نظر میرسد که فکر می تواند بتدریج باشد، در حالیکه آهنگ با غلبه بر افسانه در حال حاضر، آن را از بازگشت قدیمی در گفتن است

7. Ultimately, the concretion mechanism of limy composite concretion earth is made certain by way of performance contrast among different specimens.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مکانیزم concretion زمین کامپوزیت limy کامپوزیت با روش مقایسه عملکرد در میان نمونه های مختلف مشخص شده است
[ترجمه گوگل]در نهایت، مکانیزم کنترول زمین بتونه کامپوزیتی سنگ آهک به واسطه عملکرد کنتراست بین نمونه های مختلف مشخص می شود

8. The knowledge based engineering system is the specific concretion of knowledge engineering in many respects.
[ترجمه ترگمان]سیستم مهندسی دانش اصول خاص مهندسی دانش در بسیاری از جنبه ها است
[ترجمه گوگل]سیستم مهندسی مبتنی بر دانش خاصیت مهندسی دانش در بسیاری از موارد است

9. The general clause has the function of concretion, equity, amendment and creation.
[ترجمه ترگمان]شرط کلی تابع of، برابری، اصلاح و ایجاد است
[ترجمه گوگل]Clause عمومی عملکرد، تکیه، حقوق صحیح، اصلاح و ایجاد است

10. Social systematic philosophy is concretion and development of Marxist Thought of Social System.
[ترجمه ترگمان]فلسفه سیستماتیک اجتماعی concretion و توسعه تفکر مارکسیستی از سیستم اجتماعی است
[ترجمه گوگل]فلسفه سیستماتیک اجتماعی، تکامل و توسعه اندیشه مارکسیستی نظام اجتماعی است

11. He then filmed and photographed them as they were enveloped by seaweed and marine concretions.
[ترجمه ترگمان]سپس فیلم برداری کرد و از آن ها عکس گرفت چون توسط جلبک دریایی پوشانده شده بود و دریایی دریایی
[ترجمه گوگل]سپس او آنها را فیلم برداری و عکسبرداری کرد، آنها توسط جلبک دریایی و آب بندی های دریایی پوشانده شدند

12. These results further indicate that the formation of the siderite concretions is not associated with the activity of methanogenic bacteria.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان می دهند که تشکیل the siderite با فعالیت باکتری های methanogenic مرتبط نیست
[ترجمه گوگل]این نتایج بیشتر نشان می دهد که تشکیل رسوبات سیدیریت با فعالیت باکتری های متانوژن مرتبط نیست

13. By use of stochastic simulation theory, sampling methods of the spatial location and micromechanical parameters of core-shaped and core-unshaped concretion in the mass covering strata are deduced.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تئوری شبیه سازی تصادفی، روش های نمونه برداری از مکان فضایی و پارامترهای میکرو مکانیکی of - shaped و core - unshaped در لایه های پوشش جرمی استنباط می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از تئوری شبیه سازی تصادفی، روش نمونه گیری از مکان فضایی و پارامترهای میکرومکانیکی کنتاسیون هسته ای و هسته بدون انبساط در پوسته های توده پوشش داده می شود

14. Wake up in the morning, the first drink a glass of water, of concretion.
[ترجمه ترگمان]صبح بیدار شوید، اولین نوشیدنی، یک لیوان آب، concretion
[ترجمه گوگل]صبح از خواب بیدار میشوید، برای اولین بار یک لیوان آب نوشیدنی تهیه کنید

پیشنهاد کاربران

concretion ( پزشکی )
واژه مصوب: سَنگال
تعریف: [پزشکی] توده یا سنگی غیرآلی که در حفره‏های طبیعی بدن یا در بافت ها تشکیل می‏شود|||[زمین‏شناسی] انبوهه‏ای از مواد کانیایی فشرده و سخت، معمولاً نیم‏کروی، با ترکیبی متفاوت با سنگ میزبان رسوبی یا آتشفشانی


کلمات دیگر: