1. froth forms on top of beer
روی آبجو کف به وجود می آید.
2. to skim the froth from the top of a pot
کف روی دیگ را گرفتن
3. their conversation was nothing but froth
گفتگوی آنها چیزی جز یاوه سرایی نبود.
4. The play was nothing but froth.
[ترجمه ترگمان]بازی چیزی جز کف کردن نبود
[ترجمه گوگل]این بازی چیزی جز کفن نبود
5. 'Excellent beer,' he said, wiping the froth from his mouth.
[ترجمه ترگمان]آب را از دهانش پاک کرد و گفت: آبجو عالی!
[ترجمه گوگل]او گفت، 'آبجو عالی، پاک کردن کف از دهان او
6. The glass of beer was mostly froth.
[ترجمه ترگمان]لیوان آبجو بیشتر کف دستش بود
[ترجمه گوگل]شیشه ای از آبجو بیشتر از کف بود
7. I don't like beer with too much froth.
[ترجمه ترگمان]آبجو را با کف زیادی دوست ندارم
[ترجمه گوگل]من آبجو با خمیر زیاد را دوست ندارم
8. The horse's bit was covered with white froth.
[ترجمه ترگمان]کف اسب با کف سفید پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]کمی اسب با پوسته سفید پوشیده شده بود
9. The froth is blown away.
[ترجمه ترگمان]صدا از بیخ کنده می شود
[ترجمه گوگل]کف از بین رفته است
10. The book has too much froth and not enough fact.
[ترجمه ترگمان]کتاب به اندازه کافی کف دارد و واقعیت ندارد
[ترجمه گوگل]این کتاب فواید زیادی دارد و واقعیت کافی ندارد
11. Animals with rabies often froth at the mouth.
[ترجمه ترگمان]حیوانات مبتلا به هاری، اغلب در دهان کف می زنند
[ترجمه گوگل]حیوانات با هاری اغلب در دهان کف می شوند
12. Their chatter was nothing but froth!
[ترجمه ترگمان]پچ پچ و chatter چیزی جز کف کردن نبود
[ترجمه گوگل]گپ زدن آنها چیزی جز کفن نبود!
13. No substance at all, just froth.
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه، فقط کف زدن
[ترجمه گوگل]هیچ ماده ای وجود ندارد، فقط کف
14. His books are just froth, but they're enjoyable enough.
[ترجمه ترگمان]کتاب ها فقط کف هستند، اما به اندازه کافی لذت می برند
[ترجمه گوگل]کتاب های او فقط کف دست هستند، اما به اندازه کافی لذت بخش هستند
15. All is grace, froth and flow.
[ترجمه ترگمان]همه اینها گریس، کف و جریان است
[ترجمه گوگل]همه چیز، فوم و جریان است