کلمه جو
صفحه اصلی

rivet


معنی : محکم کردن، پرچ کردن، پر چین کردن، بهم میخ زدن، با میخ پرچ محکم کردن
معانی دیگر : میخ پرچ، پرچ میخ، همبند، پرچ میخ کردن، با میخ پرچ وصل یا محکم کردن، (چینی و غیره) بند زدن، (چشم ها یا توجه و غیره را به چیزی) دوختن، متمرکز کردن، بامی  پرچ محکم کردن، بهم می  زدن

انگلیسی به فارسی

پرچ کردن، پر چین کردن، بامیخ پرچ محکم کردن، بهم میخ زدن، محکم کردن


ناخن، پرچ کردن، پر چین کردن، بهم میخ زدن، محکم کردن، با میخ پرچ محکم کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a metal pin that has a head at one end and is hammered flat at the other end after the shank has been passed through holes in the metal plates or other objects to be pinned together.
مشابه: bolt, brad, nail, peg, pin, spike
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rivets, riveting, riveted
مشتقات: riveter (n.)
(1) تعریف: to fasten or attach with, or as if with, a rivet or rivets.
مترادف: bolt, clinch, nail, pin
مشابه: affix, attach, bind, bond, fasten, fix, grip, join, moor, secure

(2) تعریف: to attract and hold (a person's gaze, attention, interest, or the like) or hold the gaze, attention, or the like of (a person).
مترادف: absorb, arrest, fix, grip
مشابه: attract, engross, enthrall, entrance, fascinate, fasten, hold, interest, intrigue, magnetize, mesmerize, possess, transfix

• metal bolt used to fasten two objects together
attach with rivets, fasten with rivets; engross, hold someone's attention, fascinate
if you are riveted by something, it fascinates you.
a rivet is a type of bolt used for holding pieces of metal together.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پرچ - پرچ کردن - پرچکاری - پیچ پرچ - میخ پرچ
[مهندسی گاز] پرچ کردن، میخ پرچ

مترادف و متضاد

محکم کردن (فعل)
firm, fix, consolidate, reinforce, strengthen, stake, clinch, fasten, fixate, tighten, girth, chock, solidify, rivet

پرچ کردن (فعل)
clinch, rivet

پر چین کردن (فعل)
rivet

بهم میخ زدن (فعل)
rivet

با میخ پرچ محکم کردن (فعل)
rivet

جملات نمونه

1. to rivet two pieces of iron
دوتکه آهن را پرچ میخ کردن

2. The rivet would have gone through the tang of the triangular-shaped blade and acted as a pivot point.
[ترجمه ترگمان]این ستش از طریق بوی تیغه مثلثی شکل عبور کرده و به عنوان نقطه محوری عمل کرده است
[ترجمه گوگل]این ناخن ها از طریق تیغه تیغه ای مثلثی عبور می کردند و به عنوان یک نقطه محوری عمل می کردند

3. Every now and then nature conspires to rivet homeowners' attention on a particular maintenance problem.
[ترجمه ترگمان]هر از گاهی طبیعت با هم دست به دست هم می دهند تا توجه صاحب خانه ها را به مساله تعمیر و نگهداری خاص نسبت دهند
[ترجمه گوگل]هر روزه و پس از آن طبیعت با توجه به مسائل مربوط به تعمیر و نگهداری خاص به اهمیت مسائل مربوط به خانه ملت می پیوندد

4. To rivet all attention on herself was, to Lally, as natural as breathing.
[ترجمه ترگمان]همه حواسش به خودش بود، مثل نفس کشیدن طبیعی بود
[ترجمه گوگل]همه چیز را به خودش متمرکز کرد، به Lally، به عنوان طبیعی به عنوان تنفس

5. Rivalry was a rivet piercing through their bones, uniting those in a dansemacabre, a shifting pas de trois.
[ترجمه ترگمان]rivalry بود که در استخوان های آن ها نفوذ می کرد و آن را در یک dansemacabre و یک دو سه قسمت تقسیم می کرد
[ترجمه گوگل]رقابت در میان استخوان ها، یک سوراخ rivet بود، و آنها را در یک dansemacabre متحد کرد، و یک pas de trois shifting

6. Aerospace; rivet design values, static load, for flush head rivet joints, single shear, dimpled, rivet material 4360, metric series.
[ترجمه ترگمان]هوافضا، مقادیر طراحی rivet، بار استاتیک، برای مهار کردن مفاصل، برشی منفرد، dimpled، rivet، ۴۳۶۰، سری متریک
[ترجمه گوگل]هوافضا؛ مقادیر طراحی ناخن، بار استاتیک، برای مفاصل پرچشمه سر، برش تک، نازک، مواد نجیب 4360، مجموعه متریک

7. Application of self-pressing rivet joint technique with se-mi-cavity rivets in body manuf. . .
[ترجمه ترگمان]کاربرد روش مفاصل self به خودی خود، rivets در جسم manuf
[ترجمه گوگل]استفاده از تکنیک اتصال بافت پاش خودسوزی با گیره های حفره se-mi-cavity در ساخت بدن

8. All field cases with rivet type pole shoes must be inspected for rust and brush length.
[ترجمه ترگمان]تمامی موارد می دانی با استفاده از کفش های قطب نوع را باید برای زنگ زدن و طول برس مورد بازرسی قرار داد
[ترجمه گوگل]تمام موارد زمینه با کفش پاشنه نوع نگین باید برای زنگ زدن و طول برس بررسی شود

9. Countersunk rivet symbol. Use in conjunction with other rivet ends.
[ترجمه ترگمان]نماد countersunk rivet در ارتباط با دیگر ends rivet استفاده کنید
[ترجمه گوگل]نماد پاره بند انگشتی استفاده در ارتباط با دیگر ناقص به پایان می رسد

10. Riveting part, should firm do not become loose, rivet round head and periphery should be not had glossily break mark or burr.
[ترجمه ترگمان]در بخش riveting، باید محکم شده و سر و اطراف را سفت کنید و محیط اطراف نباید لک یا لک شود
[ترجمه گوگل]قسمت پاره ای، باید پایدار بماند، سر گرد و غبار نپوشانده نشود و نواحی اطراف آن نباید براق یا بریده بریده شود

11. Our rivet nuts are widely used in automobile, railway, elevator, electric cabinet, ventilator, air-condition, furniture, construction and equipment in electric and light industry production.
[ترجمه ترگمان]خشکبار ما به طور گسترده در اتومبیل، راه آهن، آسانسور، کابینت الکتریکی، تهویه هوا، مبلمان، ساخت وساز و تجهیزات در تولید صنعت برق و سبک استفاده می شود
[ترجمه گوگل]آجیل برنج ما به طور گسترده ای در خودرو، راه آهن، آسانسور، کابینت برق، تهویه، تهویه مطبوع، مبلمان، ساخت و ساز و تجهیزات در صنایع برق و نور صنعت استفاده می شود

12. Rivet joint is a kind of mechanical joint being widely used in engineering structure.
[ترجمه ترگمان]مفصل rivet نوعی از اتصال مکانیکی است که به طور گسترده در ساختار مهندسی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مفصل زانو مفصل مکانیکی است که به طور گسترده ای در ساختار مهندسی استفاده می شود

13. The electromagnetic rivet can form the rivets once. The interference is uniformity and the riveted joint quality is high.
[ترجمه ترگمان]The های الکترومغناطیسی می توانند یک بار rivets را تشکیل دهند تداخل ثابت است و کیفیت اتصال ثابت بالا است
[ترجمه گوگل]پرچین الکترومغناطیسی می تواند یک بار پرچم را تشکیل دهد تداخل یکنواختی است و کیفیت اتصال متصل شده به بالا بسیار بالا است

14. Rivet sell all kinds of different specifications specifications expansion screws, screw.
[ترجمه ترگمان]rivet همه انواع پیچ های با مشخصات مختلف را به فروش می رساند، پیچ
[ترجمه گوگل]پرچ در فروش انواع مختلف مشخصه مشخصات پیچ پیچ، پیچ

Rivets are used to fasten two metal plates together.

پرچ‌میخ برای به هم وصل‌کردن دو صفحه‌ی فلزی به کار می‌رود.


Certain places of denim pants are sewn with metal rivets.

شلوارهای جین در برخی جاها با هم‌بندهای فلزی دوخته شده‌اند.


to rivet two pieces of iron

دو تکه آهن را پرچ‌میخ کردن


Aluminium sheets are riveted to the frame of an airplane's wing.

صفحه‌های آلومینیمی به چهارچوب بال هواپیما پرچ‌میخ شده‌اند.


She drank tea from a riveted china cup.

با یک فنجان چینی بندزده چای می‌خورد.


riveting

پرچکاری


Her attention was riveted to the pile of jewels on the table.

توجه او به توده‌ی جواهرات روی میز دوخته شده بود.


پیشنهاد کاربران

مجذوب چیزی شدن

پرچ

میخکوب کردن


کلمات دیگر: