کلمه جو
صفحه اصلی

flywheel


معنی : چرخ، چرخ لنگر، چرخ طیار، چرخ معدل
معانی دیگر : (مکانیک) چرخ لنگر، فلای ویل، گردانه، چر  معدل، چر  طیار، چر  لنگر

انگلیسی به فارسی

چرخ لنگر، چرخ طیار


چرخ معدل، چرخ طیار، چرخ لنگر


فلاویل، چرخ طیار، چرخ لنگر، چرخ، چرخ معدل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a heavy-rimmed wheel that rotates on a shaft and with its momentum serves to minimize variation in the speed of machinery connected to the shaft.

• heavy wheel which maintains the speed of a machine
a flywheel is a heavy wheel that is part of a machine and makes it work at a steady speed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چرخ طیار - چرخ لنگر
[مهندسی گاز] چرخ لنگر، چرخ طیار
[زمین شناسی] چرخ لنگر، چرخ طیار
[ریاضیات] چرخ طیار، گردانه، چرخ لنگر
[نساجی] چرخ لنگر ( برای سکنواخت کردن حرکت دورانی لنگر )
[ریاضیات] چرخ لنگر

مترادف و متضاد

چرخ (اسم)
loop, rhomb, cycle, turn, axle, wheel, cart, flywheel, wimple, gyrostabilizer, kestrel, trindle, strophe, truckle

چرخ لنگر (اسم)
flywheel, faceplate

چرخ طیار (اسم)
flywheel

چرخ معدل (اسم)
flywheel

جملات نمونه

1. flywheel effect
پدیده ی چرخ لنگری

2. The "flywheel" battery, it is said, could power an electric car for 600 miles on a single charge.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که باتری \"چرخ لنگر\" می تواند یک ماشین برقی را به مدت ۶۰۰ مایل بر روی یک شارژ واحد کنترل کند
[ترجمه گوگل]گفته می شود باتری flywheel می تواند یک ماشین الکتریکی را به مدت 600 مایل با یک بار شارژ کند

3. The flywheel of the 1793 instrument appears to rotate at c. 63 turns per minute.
[ترجمه ترگمان]چرخ لنگر چرخ ۱۷۹۳ به نظر می رسد که در حال چرخش است ۶۳ بر دقیقه می چرخد
[ترجمه گوگل]چرخ دنده ای از ابزار 1793 به نظر می رسد به چرخش در ج 63 بار در هر دقیقه

4. The high-speed flywheel will store the energy and use it to get the vehicle moving again.
[ترجمه ترگمان]چرخ سریع چرخ انرژی را ذخیره کرده و از آن برای حرکت دوباره وسیله نقلیه استفاده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فلاش چرخشی با سرعت بالا انرژی را ذخیره و از آن استفاده می کند تا خودرو دوباره حرکت کند

5. Instead, in an ingenious way, it uses a flywheel generator.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، با یک روش زیرکانه، از یک ژنراتور flywheel استفاده می کند
[ترجمه گوگل]در عوض، به شیوه ای غریزی، از یک مولد فلاش استفاده می کند

6. A bright green flywheel with decorated spokes.
[ترجمه ترگمان]یک flywheel سبز روشن با spokes تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]فلاش چرخدار سبز با دنده های تزئینی

7. A flywheel will be added to the system next year to store kinetic energy lost by braking.
[ترجمه ترگمان]یک چرخ لنگر در سال آینده به سیستم اضافه خواهد شد تا انرژی جنبشی ذخیره شده در ترمز را ذخیره کند
[ترجمه گوگل]یک فلاویل در سال آینده به سیستم اضافه خواهد شد تا انرژی جنبشی را که از طریق ترمز از دست داده است، ذخیره کند

8. This paper introduces a theoretic analysis of a flywheel in cutting-off machine for leftover material. It provides a precise design method and a mode of checking computation for the machine.
[ترجمه ترگمان]این مقاله تحلیل نظری چرخ لنگر را در ماشین برش برای باقیمانده مواد معرفی می کند این روش یک روش طراحی دقیق و روشی برای چک کردن محاسبات برای ماشین فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک تحلیل نظری از یک چرخ فلک را در دستگاه برش برای مواد باقی مانده ارائه می دهد این روش دقیق طراحی و حالت بررسی محاسبات برای دستگاه را فراهم می کند

9. The operation of moment flywheel, infrared earth meter[Sentence dictionary], solar sensor and three axial magnetometer after launching was also given.
[ترجمه ترگمان]عملیات لحظه ای چرخ، نورسنج مادون قرمز، سنسور خورشیدی و سه magnetometer محوری پس از راه اندازی نیز ارایه شدند
[ترجمه گوگل]عملیات فلاش چرخشی مادون قرمز، دیکشنری اصطلاح مادون قرمز [Dictionary dictionary]، سنسور خورشیدی و سه مغناطیس سنج محوری پس از راه اندازی نیز ارائه شده است

10. Based on the establishment of mathematical model of flywheel and the analysis of disturbance and noise, the feedback compensation control system is designed.
[ترجمه ترگمان]براساس ایجاد مدل ریاضی چرخ لنگر و تحلیل اغتشاش و نویز، سیستم کنترل جبران بازخورد طراحی شده است
[ترجمه گوگل]بر اساس استقرار مدل ریاضی فلاش چرخ و تجزیه و تحلیل اختلالات و نویز، سیستم کنترل غلظت بازخورد طراحی شده است

11. You can see the flywheel mechanism and the little sounding wire.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید مکانیزم چرخ لنگر و سیم اندازه گیری کوچک را ببینید
[ترجمه گوگل]شما می توانید مکانیزم چرخ دنده و سیم کوچک صدایی را مشاهده کنید

12. The clutch disc fits between the flywheel and the pressure plate.
[ترجمه ترگمان]دیسک کلاچ بین چرخ لنگر و صفحه فشار قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]دیسک کلاچ بین فلاش چرخ و صفحه فشار قرار می گیرد

13. The basic principle and application of flywheel energy-storing technique of cold shear are introduced, its design idea and method stated.
[ترجمه ترگمان]اصل اساسی و کاربرد روش ذخیره سازی انرژی چرخ لنگر، معرفی شده اند، ایده طراحی آن و روش بیان شده است
[ترجمه گوگل]اصول اساسی و کاربرد تکنیک ذخیره انرژی فلاویل برش سرد، معرفی شده است ایده و روش طراحی آن بیان شده است

14. The design methods of a flywheel with variable equivalent mass moment of inertial are presented in this paper.
[ترجمه ترگمان]روش های طراحی یک چرخ با گشتاور کلی معادل متغیر اینرسی در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش های طراحی فلاویل با لحظه ای معادل جرم معکوس مجهز به اینرسی در این مقاله ارائه شده است

15. The design methods of a flywheel with variable equivalent mass moment of inertial are presented in .
[ترجمه ترگمان]روش های طراحی یک چرخ با گشتاور کلی معادل معادل ساکن در آن ارائه می شود
[ترجمه گوگل]روش های طراحی فلاویل با لحظه ای معادل جرم معکوس مادون قرمز ارائه شده است

flywheel effect

پدیده‌ی چرخ لنگری


پیشنهاد کاربران

هرزگرد ، چرخ هرزگرد

flywheel ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: چرخ لنگر
تعریف: چرخ دندۀ سنگینی که بر روی محور دوار میل لنگ قرار می گیرد و در ضمن کاستن از اثر ضربه های حاصل از احتراق بر میل لنگ، با ایجاد لختی، تداوم حرکت میل لنگ در هنگام قطع نیروی محرک را فراهم می کند


کلمات دیگر: