معنی : دسته، بسته، پشته، دودکش، کومه، خرمن، توده، قفسه کتابخانه، پشته کردن، توده کردن، انباشتن، خرمن کردن، کومه کردن
معانی دیگر : (هیزم یا کاه یا علف و غیره) کپه، پشته (معمولا به شکل مخروط)، توده (معمولا مرتب روی هم چیده)، انباشته، کوهه، چینه، (عامیانه - معمولا با: of) یک عالمه، خیلی، کپه کردن، توده کردن یا شدن، روی هم چیدن، (تقلب در بازی ورق) جور کردن، (غیر منصفانه یا غیر قانونی) هواداران خود را منصوب کردن (به کمیسیون یا هیات داوران و غیره)، رجوع شود به: smokestack، (معمولا جمع - کتابخانه یا کتاب فروشی) تاقچه، قفسه، (فرودگاه) هواپیماهایی که در انتظار اجازه ی فرود در حوالی فرودگاه می گردند، (در انتظار اجازه ی فرود) در ارتفاعات متفاوت گشتن یا گرداندن، (به ویژه تفنگ) چاتمه، چاتمه کردن، چاتمه زدن، (کامپیوتر) پشته، پشته کردن (یا ساختن)، داده های پشته شده، مقدارزیاد