کلمه جو
صفحه اصلی

protect


معنی : حمایت کردن، حمایت کردن از، نگه داری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن
معانی دیگر : محافظت کردن، پاسداشت کردن، پاییدن، اندخسیدن، داشتبانی کردن، پاسبانی کردن، ایمن داشت کردن، (بازرگانی) پول ذخیره کردن (برای پرداخت بدهی و غیره)

انگلیسی به فارسی

حفاظت کردن، حمایت کردن


محافظت، حفاظت کردن، حمایت کردن، حفظ کردن، مصون کردن، حراست کردن، حمایت کردن از، محفوظ کردن، نیکداشت کردن، نگه داری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: protects, protecting, protected
(1) تعریف: to ensure the safety of; shield from danger or harm.
مترادف: defend, guard, preserve, safeguard, secure, shield
متضاد: expose, harm
مشابه: champion, conserve, convoy, cover, ensure, harbor, look after, save, shelter, shepherd, take care of, tend, watch

- A mother bear may attack to protect her young.
[ترجمه الهه بخشي] خرس مادر میتواند برای حفاظت از جوانش حمله کند
[ترجمه محمد حیدری 81] یک خرس مادر ممکن است برای محافظت از بچش ( به شما ) حمله کند.
[ترجمه حدیث] خرس مادر می تواند برای حفاظت از بچه جوانش حمله کند ( نه به شما حمله کند )
[ترجمه Rshin] خرس مادر ممکنه برای محافظت از بچه اش، ( بهِتون ) حمله کنه.
[ترجمه زهرا شاهسواری] خرس مادر ممکن است برای حفاظت از بچش حمله کند.
[ترجمه ناشناس] خرس مادر ممکن هست برای حفاظت از جوانش ( بچه جوانش ) حمله کند
[ترجمه 0000000000000] یک خرس مادر ممکن است برای محافظت از بچه خود حمله کند
[ترجمه abcde] یک خرس مادر ممکن است برای حفظ جان بچه اش حمله کند
[ترجمه A.m.] یک خرس مادر ممکن است برای حفاظت از بچه اش حمله کند.
[ترجمه ترگمان] یک خرس مادر ممکن است برای محافظت از او حمله کند
[ترجمه گوگل] خرس مادر می تواند برای حفاظت از جوانان خود حمله کند
- The levee was built to protect the city from flooding.
[ترجمه ترگمان] دیواره برای حفاظت از شهر در برابر سیل ساخته شده است
[ترجمه گوگل] لویی برای محافظت از شهر از سیلاب ساخته شده است
- Wax will protect the car's finish.
[ترجمه ترگمان] موم از پایان اتومبیل محافظت خواهد کرد
[ترجمه گوگل] موم از پایان ماشین محافظت می کند

(2) تعریف: in economics, to guard the secure growth of (an industry) by means of tariffs on competing goods from other countries.
مشابه: tariff

- The government took steps to protect the wine-making industry.
[ترجمه ترگمان] دولت گام هایی را برای حفاظت از صنعت ساخت شراب برداشته است
[ترجمه گوگل] دولت اقداماتی را برای حفاظت از صنعت شراب انجام داد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to provide or be capable of providing a shield against danger or harm.
مترادف: defend, fend, guard, shield

• defend, save from harm; watch over, guard
to protect someone or something means to prevent them from being harmed or damaged.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] محافظت کردن، حمایت کردن .
[کامپیوتر] حفاظت کردن .
[برق و الکترونیک] محافظت کردن
[مهندسی گاز] محافظت کردن

مترادف و متضاد

Antonyms: attack, harm, hurt, injure


حمایت کردن (فعل)
support, stead, aid, assert, defend, protect

حمایت کردن از (فعل)
assist, protect, vindicate, maintain, sustain, uphold

نگهداری کردن (فعل)
patronize, ward, keep, protect, maintain, upkeep, conserve

حفظ کردن (فعل)
keep, protect, maintain, secure, fence, retain, memorize, preserve

محفوظ کردن (فعل)
protect, guard

حفاظت کردن (فعل)
protect

مصون کردن (فعل)
protect

حراست کردن (فعل)
protect, safeguard

نیکداشت کردن (فعل)
protect

take care of; guard from harm


Synonyms: assure, bulwark, care for, champion, chaperon, conserve, cover, cover all bases, cover up, cushion, defend, fend, foster, give refuge, give sanctuary, go to bat for, harbor, hedge, insulate, keep, keep safe, look after, preserve, ride shotgun for, safeguard, save, screen, secure, sentinel, shade, shelter, shield, shotgun, stand guard, stonewall, support, take under wing, watch, watch over


جملات نمونه

1. protect the contents of the can from extraneous moisture
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

2. gloves protect fingers from frostbite
دستکش انگشتان را از سرما زدگی حفظ می کند.

3. to protect the dam, we allow some of the water to waste
برای حفظ سد،می گذاریم که مقداری از آب هرز برود.

4. oh god, protect us against the temptations of the devil!
خدایا ما را در برابر وسوسه های شیطان حفظ کن !

5. seat belts protect passengers from harm
کمربند ایمنی مسافران را از آسیب حفظ می کند.

6. we wear gloves to protect our hands from the cold
ما دستکش می پوشیم تا دست هایمان را از سرما حفظ کنیم.

7. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.

8. a cap with flaps that can be pulled down to protect the ears
کلاه دارای زبانه هایی که می توان آنها را برای حفظ گوش ها (از سرما) پایین کشید.

9. Scientists have used genetic engineering to protect tomatoes against the effects of freezing.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان از مهندسی ژنتیک برای حفاظت گوجه فرنگی در برابر تاثیرات انجماد استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]دانشمندان از مهندسی ژنتیک برای محافظت از گوجه فرنگی در برابر اثرات انجماد استفاده می کنند

10. Are we doing enough to protect the environment?
[ترجمه ترگمان]آیا ما برای حفاظت از محیط زیست به اندازه کافی تلاش می کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما به اندازه کافی برای حفاظت از محیط زیست اقدام می کنیم؟

11. The company provides a styrofoam cushion to protect the tablets during shipping.
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک کو سن برای محافظت از لوح ها در هنگام حمل و نقل فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت یک کوسن فوم برای حفاظت از قرص ها را در هنگام حمل و نقل فراهم می کند

12. No matter how far away forever, I will protect you everything.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست چقدر برای همیشه دور باشم، من از همه چیز محافظت می کنم
[ترجمه گوگل]مهم نیست که تا چه حد برای همیشه، از همه چیز محافظت خواهم کرد

13. Net the fruit trees to protect them from birds.
[ترجمه 000] درختان میوه را توری کنید تا از پرندگان محافظت کنید.
[ترجمه ترگمان]درختان میوه را خالص کنید تا از آن ها در برابر پرندگان محافظت کنید
[ترجمه گوگل]خالص درختان میوه برای محافظت از آنها از پرندگان

14. Women banded together to protect each other.
[ترجمه ترگمان]زنان با هم متحد شدند تا از هم محافظت کنند
[ترجمه گوگل]زنان با یکدیگر یکدیگر را محافظت کردند

15. She gloved her hands to protect them from the chemicals.
[ترجمه ترگمان]اون دستاش رو دستکش می کرد تا از مواد شیمیایی محافظت کنه
[ترجمه گوگل]او دستان خود را برای محافظت از مواد شیمیایی از دست داد

16. Things are different now. I have to protect the one thing that I can't live without. That's you.
[ترجمه ترگمان]الان اوضاع فرق کرده باید از تنها چیزی که نمی تونم بدون اون زندگی کنم محافظت کنم این تویی
[ترجمه گوگل]اکنون همه چیز متفاوت است من باید از یک چیز محافظت کنم که نمی توانم بدون آن زندگی کنم تویی

17. Calls for more legislation to protect tenants were not heeded.
[ترجمه ترگمان]درخواست برای قوانین بیشتر برای حفاظت از مستاجران، مورد توجه نیست
[ترجمه گوگل]خواستار قانونی بیشتر برای حفاظت از مستاجران نبودند

18. Our aim is to protect the jobs of our members.
[ترجمه ترگمان]هدف ما حفاظت از مشاغل اعضای خود است
[ترجمه گوگل]هدف ما محافظت از مشاغل اعضای ما است

the fortifications that had protected the city for a long time

برج و بارویی که مدتها شهر را حفظ کرده بود


oh God, protect us against the temptations of the Devil!

خدایا ما را دربرابر وسوسه‌های شیطان حفظ کن!


We wear gloves to protect our hands from the cold.

ما دستکش می‌پوشیم تا دست‌هایمان را از سرما حفظ کنیم.


پیشنهاد کاربران

نگه داشتن

نگه داری


محافظت کردن

Keep somebody or something safe

مرقبت کردن


protect, preserve, prevent , and conserve

protect
محافظت: ( 1 ) نگه داشتن کسی یا چیز دیگری از آسیب، خسارت یا بیماری
to help the industry and trade of your own country by taxing or restricting foreign goods
کمک به صنعت و تجارت کشورمان با پرداخت مالیات و یا محدود کردن کالاهای خارجی.

preserve
حفظ: ( 1 ) برای نجات چیزی یا فردی از آسیب رساندن یا نابود کردن.
e. g. , We must encourage the planting of new trees and preserve our existing woodlands
به عنوان مثال، ما باید کاشت درختان جدید را تقویت کنیم و چوب های موجود را حفظ کنیم
حفظ: ( 2 ) چیزی را بدون تغییر ادامه دهید.
e. g. Norma tried to preserve a normal family life in difficult circumstances
به عنوان مثال، نُرما سعی کرد زندگی عادی خانواده را در شرایط سخت حفظ کند
to store food for a long time after treating it so that it will not destroy
پس از سالم سازی ( عمل آوری ) غذا بصورتی میشود که برای نگهداری در مدت طولانی خراب نمیشود.

conserve
کنسرو، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن صرفه جویی : ( 1 ) برای محافظت از چیزی و جلوگیری از تغییر یا آسیب دیدن آن
e. g. , We must conserve out wetlands for future generation
برای مثال، ما باید از تالاب ها برای نسل آینده حفاظت کنیم
to use as little water, energy etc as possible as that it is not wasted
systems designed to conserve energy ​
استفاده از سیستمهای طراحی شده ذخیره ی انرژی باعث کاهش مصرف و عدم اتلاف آب و انرژی و . . . . میشود.

prevent
باز داشتن، جلو گیری کردن، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن. . . . . . . . . . . . . . . . . . .

حمایت

حراست کردن؛ نیکداشت کردن؛ نگهداری کردن؛ حفظ کردن؛ حمایت کردن.

در امپری وایر اتومبیل. . .

چرا روشن میشه چراق قرمزPROTECT در امپلی فایر ماشین. . .
وساب وباند های عقب قطع میشه. . . علتش لطفا
کوچیکتونم

محافظت
نگهداری
مراقبت
حمایت

حمایت کردن و حفظ کردن

محافظت کردن از چیزی

محافظت

نگه داشتن، نگه داری کردن، محافظت از چیزی🗄️
Keep somebody or something safe.

to prevent soomeone or something fram being harmed or demaged
حفظ کردن، مراقبت کردن ، محافظت کردن

حمایت کردن - مراقبت کردن


One easy way to protect wildlife is
learning about the endangered animal that live around you

محافظت کردن
parents try to protect their children from danger📳
والدین تلاش میکنند تا از کودکانشان در برابر خطر محافظت کنند

Look after=کمک کردن

حفاظت کردن

پاسداری کردن - پاس داشتن

مراقبت کردن از چیزی
نگه داشتن
حفاظت کردن
محفوظ کردن
و
. . . : ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) )

محافظت کردن به نظرم درست تره

Keep somebody or something out of dangerous situation and in the safe

خلاصه بگم to keep something safe

《To keep somebody or something safe 》


کلمات دیگر: