کلمه جو
صفحه اصلی

steamer


معنی : ماشین بخار، کشتی بخار، دیگ بخارپز
معانی دیگر : هر چیزی که با بخار کار کند، - بخار، - بخاری، (دیگ) بخارپز

انگلیسی به فارسی

کشتی بخار، ماشین بخار، دیگ بخارپز


بخار پز، کشتی بخار، ماشین بخار، دیگ بخارپز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a ship or large boat that operates on steam power; steamship.

(2) تعریف: a pot, tray, or the like designed for steaming food.

(3) تعریف: a type of clam that is cooked by steaming.

• steamship; pressure cooker, special pot used to steam foods
a steamer is a ship that is powered by steam.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کشتی
[مهندسی گاز] دیگ بخارپز
[نساجی] دیگ بخار - استیمر ( دستگاه تثبیت رنگ پارچه چاپ شده توسط بخار ) - ماشین بخار

مترادف و متضاد

ماشین بخار (اسم)
engine, steam engine, steamer

کشتی بخار (اسم)
steamer, steamboat, steamship

دیگ بخارپز (اسم)
steamer

جملات نمونه

a steamship

کشتی بخار


1. They have transshipped the cargo into a river steamer.
[ترجمه ترگمان]آن ها محموله را به یک کشتی بخار رودخانه منتقل کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها محموله را به یک کشتی بخار رودخانه انتقال داده اند

2. The bad weather delayed the departure of the steamer.
[ترجمه ترگمان]هوای بد حرکت کشتی بخار را به تاخیر انداخت
[ترجمه گوگل]آب و هوای بد ناشی از خروج بخارخوار بود

3. The steamer arrived in harbor last night.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار دیشب به بندر رسید
[ترجمه گوگل]کشتی بخار در شب گذشته وارد بندر شد

4. The steamer calls at several ports along the way.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار در طول مسیر چندین بندر را فرا می خواند
[ترجمه گوگل]کشتی گیر در چندین پورت در طول مسیر تماس می گیرد

5. The steamer was beating along the coast.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار در امتداد ساحل پیش می رفت
[ترجمه گوگل]کشتی بخار در امتداد ساحل بود

6. Suddenly a steamer hove in sight. The captain immediately gave an order to send out a signal for rescue.
[ترجمه ترگمان]ناگهان یک کشتی بخار از نظر ناپدید شد سروان بی درنگ دستور داد تا یک سیگنال برای نجات او بفرستند
[ترجمه گوگل]ناگهان یک کشتی بخار در نظر گرفته شده است کاپیتان بلافاصله دستور داد که یک سیگنال برای نجات ارسال کند

7. A small boat edged down upon the big steamer.
[ترجمه ترگمان]قایق کوچکی روی کشتی بخاری بزرگ به حرکت در آمد
[ترجمه گوگل]یک قایق کوچک بر روی کشتی بخار بزرگ فرود آمد

8. The passengers loaded into the steamer.
[ترجمه ترگمان]مسافران سوار کشتی بخار شدند
[ترجمه گوگل]مسافران بارگیری شده به بخار

9. For this steamer, Liverpool is not a port of call.
[ترجمه ترگمان]برای این کشتی بخار، لیورپول یک بندر صدا نیست
[ترجمه گوگل]برای این بخار، لیورپول بندر تماس نیست

10. The steamer edged off.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار به راه افتاد
[ترجمه گوگل]کشتی بخار متوقف شد

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. The island is connected by a steamer service to the mainland.
[ترجمه ترگمان]جزیره توسط یک کشتی بخار به خشکی متصل شده است
[ترجمه گوگل]این جزیره با خدمات کشتی به سرزمین اصلی متصل می شود

13. The steamer makes 20 knots an hour.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار بیست گره در ساعت ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]بخار می سازد 20 گره در ساعت

14. He embarked for America on the steamer.
[ترجمه ترگمان]او سوار کشتی بخار شد
[ترجمه گوگل]او برای آمریکا در کشتی بخار گرفت

15. The steamer will go west by north.
[ترجمه ترگمان]کشتی بخار از شمال به غرب خواهد رفت
[ترجمه گوگل]کشتی بخار از شمال به سمت غرب می رود

پیشنهاد کاربران

A streamer is a long piece of colored paper that you use for decorating.


دستگاه بخار


کلمات دیگر: