کلمه جو
صفحه اصلی

grindstone


معنی : سنگ چاقو تیز کنی، سنگ سمباده، سنگ اسیاب
معانی دیگر : (در اصل) سنگ آسیاب، (در تیز کردن چاقو و غیره) چرخ سنباده، سنگ تیزگر گردان

انگلیسی به فارسی

سنگ اسیاب، سنگ سمباده، سنگ چاقو تیز کنی


سنگ شکن، سنگ چاقو تیز کنی، سنگ سمباده، سنگ اسیاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: keep one's nose to the grindstone, put one's nose to the grindstone
• : تعریف: a stone wheel that is rotated to sharpen implements or weapons, grind grain, or sand and shape items by abrasion.

• stone used for sharpening or grinding; millstone
a grindstone is a large round stone that turns like a wheel and is used for sharpening knives and tools or for grinding grain.
if you keep your nose to the grindstone, you work very hard all the time.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] سنگ سنباده، سنگ آسیاب

مترادف و متضاد

سنگ چاقو تیز کنی (اسم)
grindstone, oilstone

سنگ سمباده (اسم)
grindstone

سنگ اسیاب (اسم)
grindstone, millstone

جملات نمونه

1. to keep (or have or put) one's nose to the grindstone
سخت و مداوم کار کردن،بی امان کوشیدن

2. A knife is sharpened on the grindstone; steel is tempered in fire.
[ترجمه ترگمان]سنگ آسیاب را تیز کرده است؛ فولاد در آتش زبانه می کشد
[ترجمه گوگل]یک چاقو بر روی سنگ شکن تیز می شود؛ فولاد در آتش است

3. Take the sickle which is lying on the grindstone.
[ترجمه ترگمان]داس را بگیر که روی سنگ آسیاب افتاده
[ترجمه گوگل]گندله ای را که بر روی سنگ شکن دروغ می گذارید، بردارید

4. He grinds ax on the grindstone.
[ترجمه ترگمان] اون با یه تبر روی سنگ چرخ می زنه
[ترجمه گوگل]او متورم می شود تبر در سنگ شکن

5. She kept her nose to the grindstone all year and got the exam results she wanted.
[ترجمه ترگمان]او تمام سال بینی خود را به چرخ چاقو تیز کرد و نتایج امتحان را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او سالن خود را به سنگ شکن سنگ نگه داشته و نتایج امتحانش را که می خواست، دریافت کرد

6. Norbert Grindstone, the much-hyped karaoke kids who should stick to karaoke.
[ترجمه ترگمان]نور برت Grindstone، بچه های - که باید stick رو تمرین کنن
[ترجمه گوگل]نوربرت گریندسون، بچه های کارائوکه بسیار بافری که باید به کارائوکه بپیوندند

7. This grindstone bubble fountain makes an attractive incidental feature in this narrow border and is not difficult to make.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]این چشمه حباب سنگ چاقو تیز کنی باعث می شود یک ویژگی اتفاقی جذاب در این مرز باریک و دشوار نیست

8. The right of a polished stone is the grindstone.
[ترجمه ترگمان]سنگ آسیاب سنگ آسیاب است
[ترجمه گوگل]حق سنگ جلا سنگ شکن است

9. Someone who keeps his nose to the grindstone works very hard.
[ترجمه ترگمان]کسی که دماغش را برای سنگ آسیاب نگه می دارد، خیلی سخت کار می کند
[ترجمه گوگل]کسی که بینی خود را به سنگ شکنی نگه می دارد بسیار سخت است

10. He sharpened the scythes on the grindstone, slaughtered a pig, caught and salted fish, ground barley in a water-driven gristmill and grew and stored potatoes.
[ترجمه ترگمان]He را تیز کرد، خوک را کشت، ماهی گیر و نمک سود شده را کشت، جو زمین کشت و سیب زمینی ذخیره کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی سنگ شکن سنگ ها را تیز کرد، یک خوک کشتار کرد، ماهی گرفتار و شور، جو جو زمین را در یک گودال آب در دست گرفت و رشد کرد و سیب زمینی را ذخیره کرد

11. He's got to keep his nose to the grindstone to feed his six children.
[ترجمه ترگمان]باید دماغش را پیش the نگه داره تا به شش بچه هاش غذا بده
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا بینی خود را برای شستشوی شش فرزندش به سنگ شکن

12. I never mind your unkind reminding that my grindstone hinders your cylinder.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت به این نکته اشاره نمی کنم که سنگ آسیاب من جلوی cylinder را می گیرد
[ترجمه گوگل]من هیچ وقت نفهمیدم که یادت هست که سنگ قیمتی مانع سیلندر شما می شود

13. He's got to keep grindstone to feed his six children.
[ترجمه ترگمان]باید سنگ آسیاب رو نگه داره تا به شش بچه هاش غذا بده
[ترجمه گوگل]او باید شامپو را برای شستن شش فرزندش نگه دارد

14. Jim had decided he was going to keep his nose to the grindstone.
[ترجمه ترگمان]جیم تصمیم گرفته بود که بینی اش را به چرخ چاقو تیز کند
[ترجمه گوگل]جیم تصمیم گرفت او را به بینی خود نگه دارد

اصطلاحات

to keep (or have or put) one's nose to the grindstone

سخت و مداوم کار کردن، بی‌امان کوشیدن



کلمات دیگر: