کلمه جو
صفحه اصلی

interconnect


معنی : بهم پیوستن، بهم وصل کردن
معانی دیگر : به هم پیوستن، به هم وصل کردن یا بودن، هم پیوند کردن یا بودن

انگلیسی به فارسی

بهم پیوستن، بهم وصل کردن


اتصال، بهم وصل کردن، بهم پیوستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: interconnects, interconnecting, interconnected
مشتقات: interconnection (n.)
• : تعریف: to connect or cause to be connected one to the other or others.

- These three rooms interconnect.
[ترجمه ترگمان] این سه اتاق interconnect
[ترجمه گوگل] این سه اتاق به هم متصل می شوند

• connect one with another; become connected; connect, link (computers)
things that interconnect or that are interconnected are connected with each other.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] به یکدیگر وصل شدن از داخل
[مهندسی گاز] بهم پیوستن، بهم وصل کردن

مترادف و متضاد

بهم پیوستن (فعل)
knot, graft, incorporate, unite, concrete, stick, link, admix, interlock, interconnect, bind, interlink, concatenate, pan, knit, seam, inosculate

بهم وصل کردن (فعل)
interconnect

جملات نمونه

1. Our operating system can now interconnect with other networks.
[ترجمه ترگمان]سیستم عملیاتی ما اکنون می تواند با شبکه های دیگر به هم متصل شود
[ترجمه گوگل]سیستم عامل ما هم اکنون می تواند با شبکه های دیگر ارتباط برقرار کند

2. It's strange how people's lives interconnect.
[ترجمه F.Horri] عجیب است که مردم چطور با هم زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]زندگی مردم عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]عجیب است که زندگی مردم چگونه متصل است

3. The causes are many and may interconnect.
[ترجمه ترگمان]دلایل بسیاری هستند و ممکن است به هم متصل شوند
[ترجمه گوگل]علل بسیاری هستند و ممکن است اتصال داشته باشند

4. Their lives interconnect with those of celebrated figures of the late eighteenth-century.
[ترجمه ترگمان]زندگی آن ها با چهره های مشهور قرن هجدهم در ارتباط است
[ترجمه گوگل]زندگی آنها با آنهایی که از چهره های مشهور قرن هجدهم هجری به هم مرتبط هستند، ارتباط دارند

5. Then the circuit network is generated using resistance interconnect model and standard cell equivalent current model.
[ترجمه ترگمان]سپس شبکه مدار با استفاده از مدل interconnect مقاومت و مدل جریان معادل پیل استاندارد تولید می شود
[ترجمه گوگل]سپس شبکه مدار تولید می شود با استفاده از مدل اتصال مقاومت و مدل استاندارد معادل فعلی سلول

6. Dynamic characteristic of the rigid - flex backplane interconnect structure was studied and anti - vibration optimization was completed.
[ترجمه ترگمان]مشخصه دینامیک ساختار flex و انعطاف پذیر و اتصال پشتی مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش تکمیل شد
[ترجمه گوگل]خصوصیات دینامیکی ساختار اتصال مجدد اتصالات پشتی فشاری مورد مطالعه قرار گرفت و بهینه سازی ضد ارتعاش انجام شد

7. As a basic software of interconnect between application under the Internet environment, message broker occupies the extremely important position in EAI.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نرم افزار پایه از اتصال بین برنامه تحت محیط اینترنت، کارگزار پیغام جایگاه بسیار مهمی را در EAI اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نرم افزار اساسی ارتباط بین نرم افزار تحت محیط اینترنت، کارگزار پیام موقعیت بسیار مهمی در EAI را اشغال می کند

8. A unified resource binding is proposed for interconnect reduction with genetic algorithm.
[ترجمه ترگمان]یک پیوند منبع یکپارچه برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]اتصال به منابع یکپارچه برای کاهش اتصال با الگوریتم ژنتیک پیشنهاد شده است

9. The AV Matrix Interconnect outperforms all cables in its price range.
[ترجمه ترگمان]AV Matrix Interconnect از همه کابل ها در محدوده قیمت خود بهتر عمل می کند
[ترجمه گوگل]اتصال متناوب AV Matrix از تمام کابل ها در محدوده قیمت خود برتر است

10. OPC technology is presented to interconnect DCS and MIS.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی OPC به DCS و MIS در اتصال داده می شود
[ترجمه گوگل]تکنولوژی OPC برای اتصال DCS و MIS ارائه شده است

11. The copper interconnect technology for ICs and their applications are introduced briefly.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی اتصال مس برای IC ها و کاربردهای آن ها به طور خلاصه معرفی می شوند
[ترجمه گوگل]تکنولوژی اتصالات مس برای IC ها و برنامه های کاربردی آنها به طور خلاصه معرفی می شود

12. In the end, a new estimation formula for interconnect crosstalk respondence is derived.
[ترجمه ترگمان]در پایان، یک فرمول تخمین جدید برای respondence crosstalk interconnect به دست می آید
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک فرمول برآورد جدید برای پاسخ متقابل متقابل است

13. Interconnect geometric variation extraction is a key factor for the integrated circuit design for manufacturability research and development, under ultra deep sub-micro process nodes.
[ترجمه ترگمان]۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۰
[ترجمه گوگل]استخراج تنوع هندسی اتصالات یک عامل کلیدی برای طراحی مدار یکپارچه برای تحقیق و توسعه تکنولوژی است که در زیر گره های فرعی فوق العاده عمیق وجود دارد

14. For a complicated SOC, on - chip interconnect is one of the most challenging problems.
[ترجمه ترگمان]برای یک SOC پیچیده، اتصال روی تراشه یکی از چالش برانگیزترین مشکلات است
[ترجمه گوگل]برای SOC پیچیده، اتصالات on-chip یکی از مشکل ترین چالش ها است

This hallway interconnects the two buildings.

این راهرو دو ساختمان را به‌هم وصل می‌کند.


پیشنهاد کاربران

اَندَروَصلیدَن =
Interconnect
اندروصلنده =
Interconnector
اندروصلیده =
interconnected
اندروصلِش =
interconnection
اندروصلین =
interconnective
اندروصلینگی =
Interconnectivty
اندروصلینیدن = Interconnectivate
اندروصلینِش = interconnectivation
اندروصلیدهیَّت =
Interconnectedness




کلمات دیگر: