1. stock dividends are paid every six months
سود سهام هر شش ماه یک بار پرداخت می شود.
2. stock farming
دامپروری،کشاورزی و دامداری
3. stock investment, an activity which he had entered in a small way
سرمایه گذاری در سهام فعالیتی (بود) که به مقدار کمی در آن دست داشت.
4. stock market
بازار سهام (بورس)
5. stock market
بازار سهام
6. stock prices have taken a nose dive
بهای سهام افت زیادی کرده است.
7. stock prices have tumbled
قیمت سهام سخت نزول کرده است.
8. stock prices reached their highest point
قیمت سهام به بالاترین سطح خود رسید.
9. stock seller
فروشنده ی سهام
10. stock sizes
اندازه های معمولی
11. a stock bull
گاو نر تخم کشی
12. a stock clerk
منشی انبار (داری)
13. a stock exchange
بورس (بازار) سهام
14. a stock excuse
یک بهانه ی عادی
15. a stock horse
اسب تخم کشی
16. a stock market report
گزارش (وضع) بازار سهام
17. heavy stock
کاغذ ضخیم
18. his stock with the electorate remains high
رای دهندگان هنوز برای او اعتبار زیادی قائل اند.
19. paper stock
کاغذ (چاپ نشده)
20. preferred stock
سهام ممتاز
21. recently stock prices have taken a tumble
اخیرا قیمت سهام افت کرده است.
22. the stock exchange is a large complex organism
بورس سهام سازمان بزرگ و پیچیده ای است.
23. the stock market is a barometer of the economic conditions
بورس سهام معیاری برای سنجش وضع اقتصادی است.
24. the stock market is boiling with activity
بازار سهام از فعالیت به تب و تاب آمده است.
25. the stock market reached a new low
بازار سهام به حداقل جدیدی رسید.
26. the stock market showed strength
بهای سهام بورس رو به ترقی بود.
27. the stock model of an automobile
مدل معمولی یک اتومبیل
28. the stock of a plane in which the cutting blade is inserted
بدنه ی رنده ی نجاری که تیغه ی برنده در آن جاسازی شده است.
29. the stock of a whip
دسته ی تازیانه
30. to stock a plow
دستگاه شخم را دارای چارچوب کردن
31. to stock a pond with fish
استخری را دارای ماهی کردن
32. to stock a rifle
برای تفنگ قنداق ساختن
33. to stock a shop with the latest fall fashions
فروشگاهی را دارای آخرین مدهای پاییزی کردن
34. to stock up for the norooz trade
برای کاسبی ایام نوروز کالا تهیه کردن
35. in stock
موجود،آماده ی فروش یا تحویل،در انبار،در فروشگاه،در دسترس
36. take stock
1- صورت موجودی را تهیه کردن،(از موجودی انبار یا مغازه و غیره) فهرست تهیه کردن 2- ارزیابی کردن،برآورد کردن
37. take stock in (something)
اهمیت قایل شدن (برای چیزی)،باور کردن،اعتقاد داشتن
38. a no-par stock certificate
ورقه ی سهم بدون بهای اسمی
39. an upward stock market
بازار سهام روبه ترقی
40. documents evidencing stock ownership
مدارکی که مالکیت سهام را نشان می دهد
41. the government's stock answer to these criticisms
پاسخ همیشگی دولت به این خرده گیری ها
42. out of stock
(کالای انبار یا فروشگاه و غیره) ناموجود،تمام (شده)
43. he takes no stock in human rights
او ارزشی برای حقوق انسانی قائل نیست.
44. i put little stock in her testimony
به شهادت او اهمیتی نمی دهم.
45. saman became the stock of a new dynasty
سامان سر دودمان یک سلسله ی جدید شد.
46. to replenish a stock of goods
موجودی کالا را دوباره تکمیل کردن
47. a fish bone got stock in his throat
استخوان ماهی در گلوی او گیر کرد.
48. a strong reaction in stock prices
افزایش شدید قیمت سهام
49. after a brief drop, stock prices reacted strongly
پس از نزول مختصر قیمت سهام به شدت شروع به افزایش کرد.
50. he have sold our stock of books
موجودی کتاب های خود را فروخته ایم.
51. his manipulation of the stock market
سو استفاده او از بازار سهام
52. most bookshops do not stock encyclopedias
اغلب کتاب فروشی ها دایره المعارف عرضه نمی کنند.
53. once again, the tehran stock market was bustling
یک بار دیگر بورس سهام تهران به جنب و جوش افتاد.
54. panic spread on the stock market
ترس و نگرانی بورس سهام را فرا گرفت.
55. she comes of good stock
اصل و نسب او خوب است.
56. the collapse of the stock market
سقوط بازار سهام
57. the trend of the stock market
گرایش بورس سهام
58. to have wherewith to stock one's grain
داشتن وسیله برای انبار کردن غله(ی خود)
59. to speculate on the stock market
در بازار سهام خرید و فروش کردن
60. a quiet day at the stock exchange
یک روز کم معامله در بازار سهام
61. he ceded his house and stock holdings to his children
او خانه و سهام خود را به فرزندانش منتقل کرد.
62. persian belongs to the indo-european stock
فارسی به خانواده ی زبان های هند و اروپایی متعلق است.
63. rumors of war further depressed stock prices
شایعات جنگ بهای سهام را کاهش بیشتری داد.
64. the promotion of a new stock company
تبلیغ برای یک شرکت سهامی جدید
65. empty boasts made him the laughing stock of his colleagues
لاف های پوچ،او را مضحکه ی همکارانش کرد.
66. he lost his fortune in two stock ventures
ثروت خود را در دو معامله ی قماری سهام از دست داد.
67. he made a fortune in the stock market
در بورس سهام ثروت زیادی به چنگ آورد.
68. he made a killing in the stock market
او در بورس سهام سود کلانی به جیب زد.
69. prices rallied in london and paris stock markets
در بورس سهام لندن و پاریس قیمت ها افزایش یافت.
70. robert has a seat in the stock exchange
روبرت در بورس سهام جایگاه ویژه دارد.