1. The bulky wheels of a railroad train must be lubricated each week.
چرخ های گنده قطار، بایستی هر هفته روغن کاری شوند
2. A large quantity of grease is needed to lubricate an airplane engine.
مقدار زیادی گریس برای روغن کاری کردن موتور هواپیما، مورد نیاز است
3. When a watch is lubricated, it keeps more accurate time.
وقتی یک ساعت روغن کاری می شود، وقت را دقیق تر نشان می دهد
4. Mineral oils are used to lubricate machinery.
[ترجمه ترگمان]روغن های معدنی برای تولید ماشین آلات استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]روغن های معدنی برای روانکاری ماشین آلات استفاده می شود
5. Lubricate all moving parts with grease.
[ترجمه ترگمان] همه جا رو با روغن عوض می کنیم
[ترجمه گوگل]روغن تمام قطعات متحرک را با روغن کاری کنید
6. Franklin's task was to lubricate the discussions with the French.
[ترجمه ترگمان]وظیفه فرانکلین to مباحثات با فرانسویان بود
[ترجمه گوگل]وظیفه فرانکلین این بود که بحث را با فرانسوی روان شود
7. I had seen Father lubricate it.
[ترجمه ترگمان]پدر را دیدم که این کار را کرده بود
[ترجمه گوگل]پدرم را دیدم که روغن آن را روغن کرده بود
8. As a result, he was forced to lubricate the watch.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه مجبور شد ساعت را به کار ببرد
[ترجمه گوگل]در نتیجه او مجبور شد ساعت را روان کند
9. Usage: lubricate cutter before starting work, lubricate it every one hour.
[ترجمه ترگمان]کاربرد: lubricate cutter قبل از شروع کار، هر ساعت از آن استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده: قبل از شروع کار، برش روتاری کنید، هر ساعت یک بار آن را روغن کنید
10. The oil best calculated to lubricate the political machine was the loot that it received.
[ترجمه ترگمان]The که برای lubricate دستگاه سیاسی محاسبه شده بود، the بود که دریافت می کرد
[ترجمه گوگل]بهترین روغن محاسبه شده برای روغن کردن ماشین های سیاسی غارت آن بود که دریافت کرد
11. Semimetal Brake Materialsconsist of reinforcing fiber, friction element, lubricate element and polymer.
[ترجمه ترگمان]Semimetal ترمز برای تقویت الیاف، عنصر اصطکاک، عنصر lubricate و پلیمر
[ترجمه گوگل]مواد ترمیمی نیمه اتوماتیک شامل فیبر تقویت کننده، عناصر اصطکاک، عناصر روانکاری و پلیمر است
12. Do not use emollients or oils to lubricate the skin.
[ترجمه ترگمان]از emollients و یا روغن برای تمیز کردن پوست استفاده نکنید
[ترجمه گوگل]از روغنهای نرم کننده یا روغن برای چسباندن پوست استفاده نکنید
13. All molluscous animals secrete a mucous fluid to lubricate the skin.
[ترجمه ترگمان]همه حیوانات molluscous مایع mucous را ترشح می کنند تا پوست را تمیز کنند
[ترجمه گوگل]تمام حیوانات مشکوک یک مایع مخاطی را برای روانکاری پوست ترشح می کنند
14. Guide by nylon slide, lubricate well, lifting up and down stable.
[ترجمه ترگمان]Guide با slide نایلونی شکل می گیرد و به خوبی بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]راهنمای اسلاید نایلون، روانکاری خوب، بالا بردن و پایین پایدار
15. Be applicable to need equal pressure to lubricate adipose machine an electricity an equipments specially.
[ترجمه ترگمان]برای نیاز به فشار برابر برای lubricate ماشین بافت چربی، به طور خاص، نیاز به فشار برابر داشته باشید
[ترجمه گوگل]به علت نیاز به فشار برابر برای روانکاری دستگاه چربی، برق و تجهیزات خاصی استفاده می شود
16. Lubricate of main bearing is ensured by oil supply interlock system.
[ترجمه ترگمان]استفاده از یاتاقان ¬ های اصلی با سیستم interlock تامین نفت تضمین می ¬ شود
[ترجمه گوگل]روانکاری تحمل اصلی توسط سیستم تعویض روغن تامین می شود
17. Clean or replace the diaphragm and lubricate the stem, if necessary.
[ترجمه ترگمان]در صورت لزوم دیافراگم را تمیز یا تعویض کنید
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم، دیافراگم را تمیز کنید یا جایگزین کنید و روغن زیتون را روغن بزنید
18. Songs and laughter lubricate the biological clock.
[ترجمه ترگمان]ترانه و خنده ساعت زیستی
[ترجمه گوگل]آهنگ ها و خنده روانی ساعت زیستی