1. The burden of the country's safety is in the hands of the President.
مسئولیت امنیت کشور بر عهده رئیس جمهور است
2. Irma found the enormous box too much of a burden.
ایرما دریافت که جعبه بزرگ برای او سنگین است
3. Ricky carried the burden throughout his college career.
ریکی بار مسئولیت را در طول دوران دانشجویی به دوش می کشید
4. the burden of a speech
موضوع اصلی سخنرانی
5. the burden of proof
مسئولیت اثبات ادعا
6. the burden of responsibility
بار مسئولیت
7. a insupportable burden
بار توان فرسا
8. an added burden
بار اضافی
9. beasts of burden
چارپایان باربر
10. beasts of burden
چهارپایان باربر
11. under a crushing burden of debt
زیر سنگینی خرد کننده ی قرض
12. i don't want to burden you with my problems
نمی خواهم بار مشکلات خود را به دوش شما بیاندازم.
13. in order to relieve the burden on the hospital staff
به منظور سبک کردن بار کارکنان بیمارستان
14. to relieve somebody of a burden
باری را از دوش کسی برداشتن
15. he regards taxes as a heavy burden
او مالیات ها را به عنوان باری سنگین تلقی می کند.
16. since you are accusing him, the burden of proof is on you
چون او را متهم می کنی مسئول اثبات ادعای خود هستی.
17. a law framed to equalize the tax burden
قانونی که برای تعدیل فشار مالیات (بر مردم) تدوین شده است
18. a man who has bravely sustained the burden of responsibility
مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است
19. Why do you burden yourself with your sister's dog?
[ترجمه ترگمان]چرا خودت را با سگ خواهرت تحمیل می کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا خودت را با سگ خواهر خود تحمل میکنی؟
20. The manager carries the greatest burden of responsibility.
[ترجمه ترگمان]مدیر بیش ترین مسیولیت را بر عهده دارد
[ترجمه گوگل]مدیر بزرگترین مسئولیت را بر عهده دارد
21. Such a high increase will impose an undue burden on the local tax payer.
[ترجمه ترگمان]چنین افزایشی باعث تحمیل بار اضافی بر دوش پرداخت کننده مالیات محلی خواهد شد
[ترجمه گوگل]چنین افزایش بالا یک بار ناخوشایند را برای پرداخت کننده مالیات محلی تحمیل می کند
22. Skill is no burden.
[ترجمه ترگمان]مهارت در کار نیست
[ترجمه گوگل]مهارت بدون بار است
23. He could not shoulder the burden alone.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست بار سنگین را به دوش بکشد
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست بار را به تنهایی شانه کند
24. Her father carried a heavy burden of responsibility.
[ترجمه ترگمان]پدرش مسئولیت سنگینی بر دوش داشت
[ترجمه گوگل]پدرش بار مسئولیت سنگینی را تحمل کرد
25. His invalid father is becoming a burden.
[ترجمه ترگمان]پدر علیل او در حال تبدیل شدن به یک مسئولیت است
[ترجمه گوگل]پدر نامعتبر او بارور شدن است
26. Knowledge is no burden [burthen].
[ترجمه ترگمان]آگاهی باری بر دوش نیست [ burthen ]
[ترجمه گوگل]دانش بدون بار است
27. The measures will lighten the tax burden on small businesses.
[ترجمه ترگمان]این تدابیر بار مالیاتی را بر تجارت های کوچک کاهش خواهند داد
[ترجمه گوگل]این اقدامات بار مالیاتی را برای کسب و کارهای کوچک کاهش خواهد داد