کلمه جو
صفحه اصلی

speedometer


معنی : سرعت سنج، کیلومتر شمار ساعتی
معانی دیگر : (اتومبیل و غیره) سرعت سنج، تندی نما، سرعت نما

انگلیسی به فارسی

سرعت سنج، کیلومتر شمار ساعتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instrument that measures the speed of a moving vehicle.

(2) تعریف: an instrument that measures the distance covered by a moving vehicle; odometer.

• device used to indicate velocity (in automobiles, bicycles, etc.)
a speedometer is an instrument in a vehicle which shows how fast the vehicle is moving.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سرعت سنج وسله نقلیه
[مهندسی گاز] سرعت سنج، سرعت نما
[زمین شناسی] سرعت سنج

مترادف و متضاد

سرعت سنج (اسم)
cyclometer, speedometer, tachometer

کیلومتر شمار ساعتی (اسم)
speedometer

جملات نمونه

1.
سرعت سنج

2. The speedometer showed that we were doing 50 miles per hour.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج نشان داد که ما ۵۰ مایل در ساعت کار می کنیم
[ترجمه گوگل]سرعت سنج نشان داد که ما 50 مایل در ساعت را انجام می دهیم

3. The speedometer was rocking between 60 and 6
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج بین ۶۰ تا ۶ تکان می خورد
[ترجمه گوگل]سرعت سنج از 60 تا 6 صعود کرد

4. Daylight is worse; the red indicator on the speedometer fades out of sight, and the red illumination is invisible.
[ترجمه ترگمان]روشنایی روز بدتر است؛ شاخص سرخ the از نظر محو می شود و روشنایی سرخ نامرئی است
[ترجمه گوگل]نور روز بدتر است نشانگر قرمز روی سرعت سنج از بین میرود و نور قرمز نامرئی است

5. The speedometer is faulty.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج معیوب است
[ترجمه گوگل]سرعت سنج معیوب است

6. The speedometer was touching 120 mph.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج ۱۲۰ مایل بر ساعت بود
[ترجمه گوگل]سرعت سنج لمس شد 120 مایل در ساعت

7. The speedometer was touching 90.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج به ۹۰ می رسید
[ترجمه گوگل]سرعت سنج 90 لمس کرد

8. Ralph squinted, straining to see the speedometer.
[ترجمه ترگمان]رالف چشم هایش را تنگ کرد و سعی کرد کیلومتر شمار را ببیند
[ترجمه گوگل]رالف به زحمت خیره شد و سرعت سنج را دید

9. The speedometer was indicating 95 mph.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج ۹۵ مایل بر ساعت بود
[ترجمه گوگل]سرعت سنج نشانگر 95 مایل در ساعت بود

10. The speedometer needle swung wildly back and forth.
[ترجمه ترگمان]عقربه سرعت سنج وحشیانه به جلو و جلو تاب می خورد
[ترجمه گوگل]سوزن سرعت سنج به طور گسترده ای به جلو و عقب چرخید

11. The speedometer inched upwards as she drove faster.
[ترجمه ترگمان]وقتی تندتر حرکت می کرد کیلومتر شمار همچنان پیش می رفت
[ترجمه گوگل]سرعت سنج به سرعت به سمت بالا حرکت کرد

12. Miguel traced the speedometer with a finger.
[ترجمه ترگمان]میگوئل دنباله کتاب کیلومتر شمار را با انگشتش گرفت
[ترجمه گوگل]میگیل سرعت سنج را با یک انگشت نشان داد

13. Our special speedometer shows that the relative speed between the two trains is 20 mph.
[ترجمه ترگمان]speedometer ویژه ما نشان می دهد که سرعت نسبی بین دو قطار ۲۰ مایل بر ساعت است
[ترجمه گوگل]سرعت سنج ما نشان می دهد که سرعت نسبی بین دو قطار 20 مایل در ساعت است

14. The speedometer, tachometer, trip meter, fuel gauge and other indicators are set in optimum position to keep the field of vision clear.
[ترجمه ترگمان]سرعت سنج، سرعت سنج، meter، درجه سوخت و دیگر شاخص ها در موقعیت بهینه برای حفظ میدان دید مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]سرعت سنج، تچموت، متر، اندازه گیری سوخت و سایر شاخص ها در موقعیت مطلوب قرار گرفته اند تا زمینه دید را روشن کنند


کلمات دیگر: