کلمه جو
صفحه اصلی

slimy


معنی : لیز، لزج، لجن مال، لجن الوده
معانی دیگر : زننده، تنفرانگیز، متنفر کننده، لجن گرفته، گلابه دار، لیزایه، لیزابه پوش، لزج و سرد، لیز و سرد، سرد و چسبناک

انگلیسی به فارسی

لجن مال، لجن الوده، لزج، لیز


لاغر، لزج، لجن مال، لجن الوده، لیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: slimier, slimiest
مشتقات: slimily (adv.), sliminess (n.)
(1) تعریف: consisting of or like slime.

(2) تعریف: covered with or having much slime.

(3) تعریف: morally bad or disgusting.

- a slimy character
[ترجمه ترگمان] یک شخصیت لاغر و چسبناک …
[ترجمه گوگل] یک شخصیت باریک

• covered with slime; resembling slime, liquid and slippery like slime, viscous; vile, offensive, disgusting, repulsive
a slimy thing is covered in slime.
if you describe someone as slimy, you mean that they act in a pleasant and friendly way, but are insincere; used showing disapproval.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] لجن مال، لزج، لیز

مترادف و متضاد

لیز (صفت)
slick, glib, lubricious, slippery, slippy, slithery, saponaceous, slimy

لزج (صفت)
sticky, slab, slimy

لجن مال (صفت)
slimy

لجن الوده (صفت)
slimy, sludgy

oozy, gooey


Synonyms: clammy, glutinous, miry, mucky, mucous, muculent, muddy, scummy, viscous, yukky


Antonyms: dry


جملات نمونه

1. he is a slimy individual
او آدم نفرت انگیزی است.

2. The seaweed felt cold and slimy.
[ترجمه ترگمان]جلبک دریایی سرد و لزج بود
[ترجمه گوگل]جلبک دریایی احساس سرد و ضعیف است

3. His feet slipped in the slimy mud.
[ترجمه ترگمان]پاهایش در گل چسبناک فرو رفت
[ترجمه گوگل]پاهای او در گلدان تلخ تکان می خورد

4. The steps were slimy with moss.
[ترجمه ترگمان]پله ها با خزه آغشته شده بودند
[ترجمه گوگل]گام ها با خزه باریک بودند

5. He was the very worst sort of slimy salesman.
[ترجمه ترگمان]او بدترین فروشنده دوره گرد بود
[ترجمه گوگل]او خیلی بدترین نوع فروش دهنده است

6. The walls were all slimy and green.
[ترجمه ترگمان]دیوارها همه لزج و سبز بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها همه انبوه و سبز بودند

7. Although snakes look slimy their skin is actually dry to the touch.
[ترجمه ترگمان]اگر چه ماره ای لزج به نظر می رسند اما پوست آن ها در حقیقت خشک است
[ترجمه گوگل]گرچه مارها به نظر باریک هستند، پوست آنها در واقع خشک به لمس است

8. The walls were black, cold and slimy.
[ترجمه ترگمان]دیوارها سیاه، سرد و لزج بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها سیاه، سرد و لاغر بودند

9. Just like Bob Monkhouse, Steg is slimy but highly entertaining!
[ترجمه ترگمان]درست مثل باب Monkhouse، Steg خیلی slimy ولی خیلی سرگرم کننده است!
[ترجمه گوگل]درست مثل Bob Monkhouse، Steg باریک اما بسیار سرگرم کننده است!

10. Mustard though, a horrible yellow slimy mustard, you could eat with anything.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، خردل تند زرد رنگ، شما می توانید با هر چیزی غذا بخورید
[ترجمه گوگل]هر چند خردل، خردل وحشی باریک زرد، شما می توانید با هر چیزی بخورید

11. I have reached for slimy sea anemones that slipped out of my hand like soap.
[ترجمه ترگمان]به شقایق های دریایی لزج برخورد کردم که مثل صابون از دستم بیرون سرید
[ترجمه گوگل]من برای آنمونی های دریای لبهای رسیده ام که از دستم مانند صابون بیرون زدند

12. The slimy floor of shifting sediment is useless to young oysters in search of a hard sea bed for a lifetime's home.
[ترجمه ترگمان]کف لجن of در جستجوی صدف جوان در جستجوی یک رختخواب سخت برای یک زندگی در خانه است
[ترجمه گوگل]کف باریک رسوب جابجایی برای صدف های جوان برای جستجوی یک بستر سخت برای زندگی برای یک خانه تمام وقت بی فایده است

13. The walls are black and slimy with lichen and pigeon shit.
[ترجمه ترگمان]دیوارها سیاه و آغشته به گل سنگ و فضله کبوتر هستند
[ترجمه گوگل]دیوارهای سیاه و سفید با لیسهن و گوزن کبوتر هستند

14. I felt that serpents and other slimy creatures 53 were creeping around me.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که این افعی و سایر موجودات لزج دیگر در اطرافم در حال خزیدن بودن هستند
[ترجمه گوگل]من احساس کردم که مارها و دیگر موجودات انبوهی 53 در اطراف من خزنده بودند

He is a slimy individual.

او آدم نفرت‌انگیزی است.


پیشنهاد کاربران

چندش

چندش آور، تنفر انگیز

لیز و لزج

لجن الود . لزج . چندش

لیز - بزاق آلود - چسبناک - لزج
خود slime همون ژله هایی هستن که میزاری رو میز با دستات فشارشون میدی و میچلونیشون

slime همون چیز ژله ای هست که باهاش بازی میکنی
slimy میشه لیز


کلمات دیگر: