1. The eye is sensitive to light.
چشم به نور حساس است
2. From the experiment we may conclude that mercury in a thermometer is sensitive to changes in temperature.
از آن ازمایش می توانیم استنتاج کنیم که جیوه در دماسنج، به تغییرات درجه حرارت حساس است
3. James is sensitive about his wretched handwriting.
جیمز نسبت به دست خط بد خود، حساس است
4. sensitive about the suffering of the poor
حساس نسبت به رنج فقیران
5. sensitive cells
یاخته های انگیزپذیر
6. sensitive nerves
اعصاب حسی،پی های سوهشی
7. sensitive to allergenic plants
دارای حساسیت نسبت به گیاهان آلرژی زا
8. sensitive to moisture
آسیب پذیر در رطوبت
9. sensitive towards this medication
دارای حساسیت نسبت به این دارو
10. sensitive weighting scales
ترازوی (وزن سنجی) دقیق
11. a sensitive ear
گوش حساس
12. a sensitive experience
تجربه ای احساس انگیز
13. a sensitive issue
موضوع حساس
14. a sensitive market
بازار پر نوسان
15. a sensitive pleasure
لذت سوهش انگیز (پر احساس)
16. a sensitive poet
یک شاعر خوش طبع
17. a sensitive student who cannot bear reproof
شاگرد حساسی که تحمل خرده گیری را ندارد
18. a sensitive thermometer
یک حرارت سنج دقیق
19. a missile's sensitive instruments
دستگاه های حساس موشک
20. she is sensitive to eggs
او نسبت به تخم مرغ حساسیت دارد.
21. she is very sensitive about her heavy weight
او درباره ی وزن زیادش بسیار زود رنج است.
22. stop being so sensitive about your color!
اینقدر درباره ی رنگ (پوست) خود حساس نباش !
23. a mild soap for sensitive skin
صابون ملایم برای پوست حساس
24. she is at a sensitive age
او در سن حساسی است،او در مرحله ی حساسی از عمر خویش است.
25. the area around the wound is still very sensitive
ناحیه ی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.
26. She would keep any sensitive documents under lock and key.
[ترجمه ترگمان]او هر گونه اسناد حساس را در زیر قفل و کلید نگهداری خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او هر گونه اسناد حساس را تحت قفل و کلید نگه می دارد
27. The cost is not sensitive to the batch size.
[ترجمه ترگمان]هزینه به اندازه دسته حساس نیست
[ترجمه گوگل]هزینه به اندازه دسته حساس نیست
28. The bill gives sensitive police files a blanket exemption.
[ترجمه ترگمان]این لایحه به پلیس حساس به پرونده های یک پتو اجازه می دهد
[ترجمه گوگل]این لایحه پرونده های حساس پلیس را معاف می کند
29. A baby is sensitive to the slightest nuances in its mother's voice.
[ترجمه ترگمان]بچه ای نسبت به نکات ظریف در صدای مادرش حساس است
[ترجمه گوگل]یک کودک به کوچکترین تناسخ صدای مادرش حساس است
30. Have a short sensitive puberty we,always love to do with age is not consistent.
[ترجمه ترگمان]با یک بلوغ حساس، ما همیشه عاشق این هستیم که این کار را با سن و سال انجام دهیم
[ترجمه گوگل]بلوغ حساسیت کوتاه ما همیشه دوست داریم که با سن سازگار نباشد