کلمه جو
صفحه اصلی

stabilization


معنی : استواری، تثبیت، تحکیم، ایجاد موازنه
معانی دیگر : پایاسازی

انگلیسی به فارسی

پابرجاسازی، تثبیت، استواری، ایجاد موازنه، تحکیم، پایاسازی


پایدارسازی، تثبیت، تحکیم، استواری، ایجاد موازنه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of stabilizing or the condition of being stabilized.

- Stabilization of home prices is one step in economic recovery.
[ترجمه ترگمان] تثبیت قیمت مسکن یک گام در بهبود اقتصادی است
[ترجمه گوگل] تثبیت قیمت خانه ها یک گام در بهبود اقتصادی است

• process of making or becoming stable; act of maintaining a given level

دیکشنری تخصصی

[سینما] پایدارسازی
[عمران و معماری] تثبیت - پایدارسازی
[برق و الکترونیک] تثبیت، پایدار سازی - پایدارسازی 1. نگهداشتن جهت مطلوب مستقل از گردش، پیچش و شیب گرفتن کشتی یا هواپیما . 2. به کارگیری ماده مغناطیسی برای اصلاح پایداری ویژگیهای مغناطیسی آن.
[مهندسی گاز] تثبیت، ایجادموازنه
[زمین شناسی] تثبیت
[نساجی] تثبیت - تثبیت کردن - پایدارسازی
[ریاضیات] پایدار سازی
[پلیمر] پایدارسازی
[آمار] پایدارسازی

مترادف و متضاد

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

تثبیت (اسم)
consolidation, confirmation, stabilization, fixation, fixing, fixity

تحکیم (اسم)
consolidation, stabilization, fixation, ruggedization

ایجاد موازنه (اسم)
stabilization

جملات نمونه

1. The optimal size of stabilization policy depends upon the coefficient of correlation between the policy and the original fluctuations in income.
[ترجمه ترگمان]اندازه بهینه سیاست تثبیت به ضریب همبستگی بین سیاست و نوسانات اصلی درآمد بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اندازه مطلوب سیاست تثبیت بستگی به ضریب همبستگی بین سیاست و نوسانات اصلی درآمد دارد

2. Second, these new sources of instability complicate domestic stabilization policy and may make it less effective.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این منابع جدید بی ثباتی سیاست ثبات داخلی را پیچیده می کنند و ممکن است آن را موثرتر کنند
[ترجمه گوگل]دوم اینکه این منابع جدید بی ثباتی سیاست سیاست ثبات داخلی را پیچیده تر می کند و ممکن است آن را کمتر موثر کند

3. The stabilization of the currency overnight was a remarkable achievement.
[ترجمه ترگمان]ثبات پول یک شبه دستاوردی قابل ملاحظه بود
[ترجمه گوگل]تثبیت یک شبه ارز یک دستاورد قابل توجه بود

4. For example, the Long-term programme of Economic Stabilization recommended that there should be a shift away from indirect taxation towards direct taxation.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک برنامه بلند مدت of اقتصادی توصیه کرد که باید یک تغییر جهت دور از مالیات غیرمستقیم به سوی مالیات مستقیم وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، برنامه بلندمدت تثبیت اقتصادی پیشنهاد کرد که باید از مالیات غیرمستقیم به سمت مالیات مستقیم حرکت کند

5. We might get some stabilization benefits from getting wells in.
[ترجمه ترگمان]ممکن است برخی از مزایای تثبیت چاه نفت را به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی از مزایای تثبیت شدن از رسیدن چاه ها را داشته باشیم

6. Furthermore, auto-ignition, propagation and stabilization of even non-premixed flames always involve partially-premixed combustion.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، احتراق خودکار، انتشار و ثبات حتی شعله non همیشه شامل احتراق جزیی - premixed است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آتش سوزی خودکار، انتشار و تثبیت حتی شعله های غیرمحسوس همواره شامل احتراق پاره شده است

7. This paper studies its mechanism from stabilization, deformation and combined action.
[ترجمه ترگمان]این مقاله مکانیسم خود را از تثبیت، تغییر شکل و عمل ترکیبی بررسی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله مکانیزم آن را از ثبات، تغییر شکل و عملکرد ترکیبی بررسی می کند

8. Structure calculation: include the static, dynamical and flection stabilization computation of bridge' s superstructure and the substructure.
[ترجمه ترگمان]محاسبه ساختار: شامل محاسبات پایدار، دینامیکی و پایدار superstructure برای superstructure پل و زیرساخت است
[ترجمه گوگل]محاسبه ساختار شامل محاسبه ثبات استاتیک، دینامیکی و فیکس از ساختار فوقانی ساختمان و زیر ساخت است

9. The traditional stabilization platform bases on secondary planet television incepting system fixed on car, uses mechatronics or photoelectronical inertial sensor component.
[ترجمه ترگمان]پایه های ساختار پایدار سنتی بر روی سیستم incepting تلویزیون planet که بر روی خودرو ثابت شده است، از مولفه های سنسور inertial یا photoelectronical استفاده می کند
[ترجمه گوگل]پلت فرم تثبیت سنتی بر پایه سیستم سیگنال تلویزیونی ثانویه ثابت شده در ماشین، از مکاترونیک یا مولفه حسگر فوتونی الکترونیک استفاده می کند

10. This paper deals with the stabilization of discrete linear switched delay systems based on multi-Lyapunov functions technique and provides a method for designing a state feedback controller.
[ترجمه ترگمان]این مقاله با تثبیت سیستم تاخیر تغییر حالت گسسته بر مبنای تکنیک توابع چند - و ارائه روشی برای طراحی کنترل کننده فیدبک حالت می پردازد
[ترجمه گوگل]این مقاله به دنبال تثبیت سیستم های تاخیر خطی مجزا گسسته براساس تکنیک های چند لایپونوف و ارائه یک روش برای طراحی یک کنترل کننده بازخورد حالت است

11. In civil engineering, slope stabilization is a important problem.
[ترجمه ترگمان]در مهندسی عمران، ثبات شیب یک مساله مهم است
[ترجمه گوگل]در مهندسی عمران، تثبیت شیب یک مشکل مهم است

12. The Transpacific Stabilization Agreement bunker charge, a benchmark fuel surcharge imposed by shipping firms on sea freight, has risen from $455 per 40-foot equivalent unit in January 2007 to $130.
[ترجمه ترگمان]تثبیت قیمت کالا، یک معیار سوخت اضافی که توسط شرکت های کش تیرانی روی بار دریا اعمال شده است، از ۴۵۵ دلار به ازای هر واحد معادل ۴۰ فوت در ژانویه ۲۰۰۷ تا ۱۳۰ دلار افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]تعهد قرارداد تثبیت قرارداد Transpacific، معافیت سوختی معادل توسط شرکت های حمل و نقل در حمل و نقل دریایی، از 455 دلار به ازای هر 40 فوت معادل در ژانویه 2007 به 130 دلار افزایش یافته است

13. Traditional stabilization precision measuring method is of great randomness because of the manual selection of angle error signal, which effects the measuring precision.
[ترجمه ترگمان]ثبات سنتی روش های اندازه گیری دقیق تصادفی است به دلیل انتخاب دستی سیگنال خطای زاویه که دقت اندازه گیری را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]روش اندازه گیری دقیق تثبیت کننده سنتی به دلیل انتخاب دستی از سیگنال خطای زاویه است که به دقت اندازه گیری منجر می شود

14. Pressure on exchange rates in late 1989 resulted in calls for currency stabilization on the part of the leading industrialized countries.
[ترجمه ترگمان]فشار بر نرخ ارز در اواخر سال ۱۹۸۹ منجر به تقاضای ثبات ارزی در بخشی از کشورهای پیشرفته صنعتی شد
[ترجمه گوگل]فشار بر نرخ ارز در اواخر سال 1989 منجر به درخواست برای تثبیت ارز در بخش های صنعتی کشورهای پیشرفته شد

پیشنهاد کاربران

پایدارسازی

ثبات

ثبات بخشی

stabilization ( فیزیک )
واژه مصوب: پایدارسازی 2
تعریف: فراوری مادۀ مغناطیسی برای تقویت پایداری خواص مغناطیسی آن


کلمات دیگر: