1. loud colors
رنگ هایی که از دور داد می زنند
2. loud denials
انکارهای سماجت آمیز
3. loud noise annoys me
صدای بلند مرا رنج می دهد.
4. loud singing
آواز با صدای بلند
5. a loud bell
ناقوس پر صدا
6. a loud explosion
انفجار پر صدا
7. a loud explosion was heard from his exhaust
صدای انفجار از لوله ی اگزوز اتومبیلش شنیده شد.
8. a loud fish smell
بوی تند ماهی
9. a loud noise assailed her ears
صدایی بلند گوشش را رنجه داشت (مورد تهاجم قرار داد).
10. the loud bray of donkeys woke me up
صدای بلند عرعر خرها بیدارم کرد.
11. the loud noise put the whole roost into flight
صدای بلند دسته ی پرندگان را کلا فرار داد.
12. the loud noise scared the baby
صدای بلند بچه را ترساند.
13. their loud protests
اعتراضات شدید آنان
14. out loud
با صدای بلند،به طور رسا
15. he talks loud as if i am deaf
بلند حرف می زند مثل اینکه من کرم.
16. with a loud voice
با صدای بلند
17. think out loud (or think aloud)
افکار خود را آشکار کردن،بلند بلند فکر کردن
18. a rouse of loud noises
شور سروصداهای بلند
19. i heard a loud crack
ترق بلندی (صدای بلندی) شنیدم.
20. i heard a loud noise
صدای بلندی به گوشم رسید.
21. i heard a loud slap from the next-door room
صدای شلپ بلندی را از اتاق مجاور شنیدم.
22. for crying out loud
(خودمانی ـ حرف ندا حاکی از تعجب یا آزردگی) ای وای !
23. he spoke in a loud voice
با صدای بلند حرف می زد.
24. he was sporting a loud tie
یک کراوات جلف زده بود.
25. he was wearing a loud shirt
او پیراهن جلفی به تن داشت.
26. i want to say loud and clear that . . .
می خواهم با صدای بلند و آشکار بگویم که . . .
27. suddenly i heard a loud crash
ناگهان صدای بلندی به گوشم رسید.
28. the radio is too loud
صدای رادیو خیلی بلند است.
29. a firecracker explodes with a loud noise
ترقه با صدای بلند می ترکد.
30. her smile turned into a loud laugh
لبخند او تبدیل به خنده ی بلند شد.
31. his rustic tendency to talk loud
تمایل دهاتی وار او به بلند حرف زدن
32. i have an allergy to loud music
از موسیقی بلند بیزارم.
33. the animal let out a loud roar
حیوان نعره ی بلندی کشید.
34. the whales expired with a loud sound
وال ها با صدای بلند دم می زدند.
35. sparrows were preening themselves and their twitter was loud
گنجشک ها مشغول پرآرایی بودند و صدای جیک جیک آنها بلند بود.
36. the drink muddled him and his voice became loud
مشروب او را مست کرد و صدایش بلند شد.
37. when his body was lowered into the grave, i heard three loud salvos
وقتی جسد او را در قبر می گذاشتند صدای سه رگبار بلند را شنیدم.
38. when she heard the news she went crazy with joy and let out a loud scream
آن خبر را که شنید از خوشی اختیار از کف داد و جیغ بلندی کشید.