کلمه جو
صفحه اصلی

storage


معنی : انباره، مخزن، ضبط، انبار کالا، ذخیره سازی، انبارش
معانی دیگر : اندوزش، انبار داری، انباشته

انگلیسی به فارسی

ذخیره سازی، انبار کالا، مخزن


انباره، انبارش، ذخیره سازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of storing or state of being stored.

(2) تعریف: the capacity or a place for storing goods.

(3) تعریف: an amount charged for storing goods.

(4) تعریف: in computers, the capacity for storing data; memory.
مشابه: memory

• act of storing, act of setting aside goods and materials for future use; space in which items can be stored; price charged for storing goods; memory (computers)
storage is the keeping of something in a special place until it is needed.
storage is also the process of storing data in a computer.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ذخیره - انبار - انبارش - مخزن - خزانه
[کامپیوتر] ذمخیره سازی، انبارش، انباره .
[برق و الکترونیک] ذخیره
[صنایع غذایی] ذخیره سازی، انبار کالا، مخزن
[مهندسی گاز] ذخیره سازی، انبارکالا
[صنعت] ذخیره سازی، انبار کردن، انبارش
[نساجی] ذخیره کردن - مخزن
[آب و خاک] ذخیره،ظرفیت، آب انباشت

مترادف و متضاد

انباره (اسم)
battery, capacitor, storage, storage battery

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

ضبط (اسم)
record, requisition, file, storage, confiscation, sequestration, recording, managing

انبار کالا (اسم)
storeroom, storehouse, warehouse, storage, entrepot, stockroom, wareroom

ذخیره سازی (اسم)
storage

انبارش (اسم)
storage

جملات نمونه

1. caged storage
انبار محصور،محوطه ی نرده دار برای انبار کردن

2. dynamic storage
حافظه ی پویا

3. on-line storage
حافظه ی وصل - خط

4. apples are kept in cold storage
سیب را در سردخانه نگه می دارند.

5. The retention of data in a storage device.
[ترجمه ترگمان]نگهداری داده ها در یک دستگاه ذخیره سازی
[ترجمه گوگل]حفظ داده ها در یک دستگاه ذخیره سازی

6. There's a lot of storage space in the loft.
[ترجمه ترگمان]یه عالمه انبار تو انبار هست
[ترجمه گوگل]فضای زیادی در حیاط وجود دارد

7. She was spirited away to a harbour storage.
[ترجمه ترگمان]او به یک انبار بندرگاه رفته بود
[ترجمه گوگل]او برای نگهداری بندرگاه روحیه داشت

8. There is very little storage space in the department.
[ترجمه ترگمان] یه انبار خیلی کم تو اداره هست
[ترجمه گوگل]فضای ذخیره سازی بسیار کمی در بخش وجود دارد

9. Most of the money was in storage in bank vaults.
[ترجمه ترگمان]بیشتر پول در صندوق امانات بود
[ترجمه گوگل]بیشتر پول ها در سپرده های بانکی ذخیره می شد

10. They moved to a house with lots of storage space.
[ترجمه ترگمان]آن ها با فضای خالی زیادی به خانه ای نقل مکان کردند
[ترجمه گوگل]آنها به خانه ای با فضای ذخیره سازی زیادی نقل مکان کردند

11. The strawberries are put into cold storage for several months.
[ترجمه ترگمان]توت فرنگی برای چند ماه به انبار داده می شود
[ترجمه گوگل]توت فرنگی برای چند ماه به ذخیره سازی سرد منتقل می شود

12. The fight against a chemical storage site has transformed a normally sedate village into a battleground.
[ترجمه ترگمان]مبارزه علیه یک محل ذخیره سازی مواد شیمیایی، یک دهکده معمولی را به یک میدان نبرد تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]مبارزه با یک سایت ذخیره سازی شیمیایی یک روستا به طور معمول آرام را به میدان جنگ تبدیل کرده است

13. This portable seat folds flat for easy storage.
[ترجمه ترگمان]این روکش صندلی قابل حمل برای نگهداری آسان صاف می شود
[ترجمه گوگل]این صندلی قابل حمل برای نگهداری آسان، صاف است

14. The empty building can be utilized for city storage.
[ترجمه ترگمان]ساختمان خالی را می توان برای ذخیره سازی شهر بکار برد
[ترجمه گوگل]ساختمان خالی را می توان برای ذخیره سازی شهر استفاده کرد

15. They have partitioned off a closet from the storage area.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کمد را از محل انبار جدا کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها از یک گنجه از منطقه ذخیره سازی جدا شده اند

16. We need more storage now.
[ترجمه ترگمان]ما الان به انبار بیشتری نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما اکنون نیاز به ذخیره بیشتر داریم

پیشنهاد کاربران

ذخیره سازی

Stole my phone storage ذخیره ى گوشیم را پرکرده

نگهداری

حافظه داخلی

مخزن ذخیره

storage ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ذخیره‏سازی
تعریف: فرایند انباشتن داده‏ها و اطلاعات در حافظه

ذخیره داده های بدون پوشه

انباری


کلمات دیگر: