کلمه جو
صفحه اصلی

lapsed


ساقط، پوچ، ملغى قانون ـ فقه : ساقط

انگلیسی به فارسی

از دین برگشته، مرتد


ملغی، باطل، منقضی


از بین رفت، مشمول مرور زمان شدن، سپری شدن، از مد افتادن


انگلیسی به انگلیسی

• expired; finished, terminated; no longer active

جملات نمونه

1. he lapsed into addiction again
او دوباره به اعتیاد روی آورد.

2. they lapsed into ignorance again
آنها دوباره در جهل فرو رفتند

3. many years lapsed before i saw him again
سال ها گذشت تا این که دوباره او را دیدم.

4. the room lapsed into silence
اتاق غرق در سکوت شد.

5. your subscription has lapsed
آبونمان شما تمام شده است.

6. those experiments seem to have lapsed around 1910
ظاهرا آن آزمایشات در حدود سال 1910 متوقف شد.

7. as a result of non payment of monthly installments, your insurance policy has lapsed
در اثر عدم پرداخت اقساط ماهیانه بیمه نامه ی شما از اعتبار ساقط شده است (باطل شده است).

8. She lapsed into inertia and lay there as if asleep.
[ترجمه ترگمان]او به فکر فرو رفت و مانند خواب به خواب فرو رفت
[ترجمه گوگل]او به inertia دچار شده و در صورت خوابیدن به آنجا می ماند

9. After dinner, Kate lapsed into a glum silence .
[ترجمه ترگمان]پس از شام، کیت ساکت شد و به سکوت ادامه داد
[ترجمه گوگل]بعد از شام، کیت به سکوت ملحق شد

10. Two weeks have lapsed since they arrived in Paris.
[ترجمه ترگمان]دو هفته است که به پاریس رسیدند
[ترجمه گوگل]دو هفته از زمان ورود به پاریس گذشت

11. He lapsed into a coma and died two days later.
[ترجمه ترگمان]او به کما رفت و دو روز بعد درگذشت
[ترجمه گوگل]او بعد از گذشت دو روز از خواب بیدار شد و درگذشت

12. Occasionally he lapsed into his native German.
[ترجمه ترگمان]گهگاه به زبان مادری خود باز می گشت
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات او به زبان مادری خود آلمان را ترک کرد

13. His concentration lapsed after a few minutes.
[ترجمه ترگمان]پس از چند دقیقه تمرکزش را از دست داد
[ترجمه گوگل]تمرکز او بعد از چند دقیقه از بین رفت

14. After a sudden burst of activity, the team lapsed back into indolence.
[ترجمه ترگمان]پس از یک حمله ناگهانی، بازیکنان به کاهلی و کاهلی برگشتند
[ترجمه گوگل]پس از یک انفجار ناگهانی از فعالیت، تیم به عقب افتاده است

15. He soon lapsed back into his old ways.
[ترجمه ترگمان]به زودی دوباره به راه های قدیمی خود بازگشت
[ترجمه گوگل]او به زودی به راه های قدیمی خود بازگشت

پیشنهاد کاربران

ترک دین کرده ، کسی که اعتقادات ( معمولا مذهبی ) سابق خود را کنار گذاشته باشد

فرو رفتن ( مثلا در سکوت فرو رفتن )


کلمات دیگر: