کلمه جو
صفحه اصلی

stopper


معنی : مسدود کننده، چوب پنبه، جلوگیری کننده، توپی، سربطری، با چوب پنبه بستن، با دریچه بستن، مسدود کردن
معانی دیگر : درنگ آور، متوقف کننده، بازایستان، ایستاگر، درپوش، بندآور، تشتک، سوراخ بند، در بطری، رجوع شود به: plug

انگلیسی به فارسی

چوب پنبه، سربطری، توپی، جلوگیری کننده، بادریچه بستن، باچوب پنبه بستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a device that blocks an opening, esp. to prevent leakage of liquid; plug.
مشابه: plug, stop, tap
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stoppers, stoppering, stoppered
مشتقات: stopperless (adj.)
• : تعریف: to block or plug with a stopper.
مشابه: occlude, plug

• person or thing that stops; device which closes an opening, plug, cork
a stopper is a piece of glass, plastic, or cork that fits into the top of a bottle or jar.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] درپوش
[عمران و معماری] توپی - درپوش
[فوتبال] جلوگیری کننده
[معدن] پایه تلسکوپی (چالزنی)

مترادف و متضاد

مسدود کننده (اسم)
choker, stopper

چوب پنبه (اسم)
stopper, cork

جلوگیری کننده (اسم)
stopper, inhibitor, suppressor

توپی (اسم)
plug, stopper, spile, spigot

سربطری (اسم)
plug, stopper

با چوب پنبه بستن (فعل)
stopper

با دریچه بستن (فعل)
stopper

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

جملات نمونه

1. She lifted the stopper from the carafe.
[ترجمه ترگمان]She را برداشت
[ترجمه گوگل]او را از قصاص برداشت

2. She tried to stopper her nostrils against it and control any signs of shuddering.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد سوراخ های بینی اش را در برابر آن باز کند و هر علامتی از لرزیدن را کنترل کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد جلوی بینی خود را در برابر آن بگیرد و هر گونه نشانه ای از خشم را کنترل کند

3. The stopper was missing and the brandy had trickled out to soak into the sisal matting which covered the floor.
[ترجمه ترگمان]بطری را از دست داده بود و برندی از آن بیرون رفته بود تا به روی حصیری که کف اتاق را پوشانده بود فرو رود
[ترجمه گوگل]پروژکتور گم شده بود و براندی برای خیساندن به ماتیس سیزال که کف را پوشانده بود خفه شده بود

4. In San Francisco, lilacs are a sure-fire conversation stopper.
[ترجمه ترگمان]در سان فرانسیسکو، یاس یک مکالمه آتش روشن با آتش است
[ترجمه گوگل]در سانفرانسیسکو، سیب زمینی یک پروتز مکالمه مطمئن است

5. Another leak stopper is a strip of rubberized material laid on the roof at the eaves.
[ترجمه ترگمان]یک بطری نشت دیگر نواری از جنس rubberized است که بر روی سقف لبه های بام نصب شده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از لوله های نشتی یک نوار از مواد rubberized بر روی سقف در eaves است

6. No need to move stopper . Turbo Snake has a specially designed head to unclog the drain.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست درپوش را تکان دهید برس توربو یک سر ویژه طراحی شده برای تخلیه فاضلاب دارد
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به حرکت پروب Turbo Snake دارای سر به طور ویژه طراحی شده است تا از تخلیه جلوگیری شود

7. This stopper won't fit into the bottle.
[ترجمه ترگمان]این stopper در بطری جا نخواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این بطری در بطری نخواهد بود

8. Udinese's highly-rated stopper Dias Felipe is a confirmed transfer target for demoted Italian giants Juventus ?C and he's not the only Brazilian who may join the club.
[ترجمه ترگمان]\"دیاس Felipe\" (دیاس Felipe)که در رتبه بسیار بالایی قرار دارد، یک هدف انتقال تایید شده برای غوله ای ایتالیایی قرار دارد؟ ج)و او تنها برزیلی نیست که می تواند به باشگاه بپیوندد
[ترجمه گوگل]دیس فیلیپه، دروازه بان پرقدرت اویدینی، هدف انتقال خود برای یوونتوس است و او تنها برزیل نیست که بتواند به باشگاه برسد

9. States imports of high-level locks, Door eyes, Door Stopper, Door Guard, various kinds of imported hardware.
[ترجمه ترگمان]واردات از قفل های سطح بالا، چشم در، Door، گارد دروازه، انواع مختلف سخت افزار وارداتی
[ترجمه گوگل]واردات ایالات متحده از قفل های سطح بالا، چشمان درب، قفل درب، درب گارد، انواع سخت افزار وارداتی

10. He removed the small stopper from the calabash sweet water gurgled into it.
[ترجمه ترگمان]آب دهانش را باز کرد و آب دهانش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او پروب کوچک را از آب شیرین آب شیرین به داخل آن برداشت

11. The stopper is too tight that it can't be withdrawn.
[ترجمه ترگمان]در بطری خیلی محکم است که نمی تواند آن را عقب بکشد
[ترجمه گوگل]پروب بیش از حد تنگ است که نمی تواند خارج شود

12. The stopper, this are that the foreknowledge is future?
[ترجمه ترگمان]در stopper، این همان چیزی است که پیش گس تر در آینده وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]متوقف کننده، این است که پیش بینی آینده است؟

13. When she told us her son was in prison, it was a real conversation stopper.
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون به ما گفت که پسرش تو زندانه، این یه موضوع صحبت واقعی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به ما گفت پسرش در زندان بود، این یک مکالمه واقعی بود

14. A high official would be likely to have one of jade, nephrite for the body and jadeite for the stopper.
[ترجمه ترگمان]یکی از مقامات عالی رتبه به احتمال زیاد یکی از یشم سبز را خواهد داشت که برای آن جسم و jadeite را در نظر خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]یکی از مقامات بلندپایه، احتمالا یکی از جادوها، نامنظم برای بدن و جادت است

پیشنهاد کاربران

[فوتبال] ستاپر، جلوگیری کننده ( معادل دفاع وسط )

Vial stopper
درپوش ویالهای دارویی

سربند. [ س َ ب َ ] ( اِ مرکب ) پنبه یا جامه و یا چوبی که بر دهانه ٔ شیشه فروبرند تا مظروف از ریختن و تباهی مصون ماند. آنچه بر سرظرفی چرمین یا از شیشه و غیره بندند از جامه و چرم و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .

دسم . [ دَ ] ( ع مص ) سربند بستن شیشه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || بند کردن در را. ( از منتهی الارب ) . بستن در را. ( از اقرب الموارد ) .


کلمات دیگر: