1. Use a rubber spatula to spread the batter evenly in the pan.
[ترجمه نجمه] از یک لیسک لاستیکی استفاده کنید تا خمیر را به طور مساوی در ماهی تابه پخش کنید.
[ترجمه ترگمان]از یک spatula لاستیکی استفاده کنید تا خمیر را به طور مساوی در ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک اسپاتل لاستیکی به طور مساوی در تابه پخش کنید
2. With a spatula, scrape sides and bottom of bowl before each egg is added.
[ترجمه نجمه] قبل از اضافه کردن هر تخم مرغ، با یک لیسک، اطراف و ته کاسه را پاک کنید.
[ترجمه ترگمان]با یک spatula، یک طرف و انتهای کاسه را قبل از اضافه کردن هر تخم مرغ بردارید
[ترجمه گوگل]قبل از هر تخم مرغ، با یک گوجه فرنگی، دو طرف شکسته و پایین کاسه قرار دهید
3. With a metal spatula or the wooden peel, slip the pizza off the stone on to a serving tray.
[ترجمه ترگمان]با یک ابزار فلزی یا یک تکه فلز، پیتزا را از سنگی که روی سنگ قرار داشت، روی یک سینی غذا لغزاند
[ترجمه گوگل]با یک گوساله فلزی یا چوب پوستی، پیتزا را از روی سنگ به یک سینی خدمت بپوشانید
4. Use the spatula to move half the circles to a cookie sheet.
[ترجمه ترگمان]از the استفاده کنید تا نیمی از دایره را به صفحه کوکی وصل کند
[ترجمه گوگل]از اسپاتلا برای انتقال نیمی از حلقه ها به ورق کوکی استفاده کنید
5. Flip with a spatula and brown on other side, about 8 to 10 minutes total.
[ترجمه ترگمان]تکان دادن با یک spatula و قهوه ای در طرف دیگر، حدود ۸ تا ۱۰ دقیقه
[ترجمه گوگل]تلنگر با یک گوجه فرنگی و قهوه ای در طرف دیگر، حدود 8 تا 10 دقیقه در کل
6. Scrape down batter occasionally with a spatula.
[ترجمه ترگمان]هر چند گاهی با یه کفگیر داغون میشه
[ترجمه گوگل]گرسنگی را با گریپ فرو بریزید
7. Use a perforated spatula to stir the mixture.
[ترجمه ترگمان]از یک spatula سوراخ دار استفاده کنید تا مخلوط را به هم بزنید
[ترجمه گوگل]برای مخلوط کردن مخلوط از یک دریچه سوراخدار استفاده کنید
8. Using a spatula, transfer charlotte to a large serving platter.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک spatula، شارلوت را به یک سینی پذیرایی بزرگ تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک اسپاتول، charlotte را به یک پالت بزرگ خدمت انتقال دهید
9. Place on well-greased cookie sheet and flatten with spatula.
[ترجمه ترگمان]روی ورق کلوچه خوب بریزید و با کارد خود را صاف کنید
[ترجمه گوگل]محل را روی ورق کوکی به خوبی چرب کرده و با اسپاتلا صاف کنید
10. Using a spatula, fold in the remaining whites.
[ترجمه ترگمان]و با استفاده از ابزار فروشی در باقیمانده سفیده تخم مرغ جمع می شود
[ترجمه گوگل]با استفاده از سپتوم، در سفید سفید باقی مانده است
11. As it cooks, neaten the sides with a spatula to build up a deep, straight edge.
[ترجمه ترگمان]وقتی که آشپزی می کند، با یک چاقوی spatula، یک لبه صاف و صاف را می سازد
[ترجمه گوگل]همانطور که آشپزی می کند، طرفین را با یک حیاط خلوت نکنید تا یک لبه عمیق و راست را بسازید
12. Using a wide spatula and tongs, turn cake carefully.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از کفگیر و سیخ ها با احتیاط و با احتیاط کیک را می چرخاند
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک اسپاتل و پاره پاره ها، دقت کیک را روشن کنید
13. You could have sliced it with a spatula.
[ترجمه ترگمان] تو میتونستی با یه کفگیر بزنیش
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن را با یک سپر نقاشی کنید
14. One of the Shuttle Discovery astronauts lost a spatula while out on a spacewalk today.
[ترجمه ترگمان]یکی از فضانوردان شاتل دیسکاوری در پیاده روی فضایی امروز یک spatula را از دست داد
[ترجمه گوگل]یکی از فضانوردان شاتل دیسکاوری امروزه در حال خروج از فضا است
15. Use a warm sharp pointed spatula and neatly incise minute line simulation strands of hair.
[ترجمه ترگمان]یک چاقوی تیز و لبه تیز و با دقت به اندازه یک دقیقه از تار مو از مو استفاده کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک گرم اسپادان تیز گرم و مرتب سازی بر اساس رشته های شبیه سازی موی موی دقیقه