کلمه جو
صفحه اصلی

rolling


معنی : غلت
معانی دیگر : نوردکاری، غلتان، غلتشی (رجوع شود به: roll)، پیچش، غلتنده، گردنده، برگردنده

انگلیسی به فارسی

غلتنده،غلتان،گردنده،برگردنده


نورد، غلت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the motion or sound of a thing that rolls.
صفت ( adjective )
مشتقات: rollingly (adv.)
(1) تعریف: moving by rotating or turning over repeatedly.

(2) تعریف: moving with wavelike motions.

- the rolling ocean
[ترجمه ترگمان] اقیانوس غلتان
[ترجمه گوگل] اقیانوس نورد

(3) تعریف: resembling waves or billows.

- rolling hills
[ترجمه ترگمان] در حالی که تپه ها می چرخید
[ترجمه گوگل] تپه نورد

(4) تعریف: swaying; rocking.

(5) تعریف: having a deep, rumbling, or steadily vibrating sound.

- rolling thunder
[ترجمه ترگمان] رعد و برق می زد،
[ترجمه گوگل] رعد و برق

• rotating, turning over and over; curling, winding up
act of moving by turning over and over; act of curling up; act of winding up; perilous action of throwing heavy items from the rear of a moving car
rolling hills are small with gentle slopes that extend a long way into the distance.
a rolling walk is slow and swaying, usually because the person is drunk or very fat.
see also roll.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نورد زدن، نوردکارى
[عمران و معماری] نورد - غلتان - غلتش - غلتک زنی - نوردیدن
[زمین شناسی] نورد، غلتان، غلتش، غلتک زنی، نوردیدن
[صنعت] نورد، نورد کردن، غلتک کردن، رول کردن
[نساجی] کج افتادن ماکو حین حرکت روی دفتین - به پهلو گشتن ماکو حین حرکت روی دفتین
[ریاضیات] غلتان، نورد کاری، غلتک کاری، نورد، عملیات نورد، غلتزنی، غلتکزنی
[خاک شناسی] غلتک زنی - پستی وبلندی زیادناهموار
[پلیمر] غلتک کاری، نورد کاری

مترادف و متضاد

غلت (اسم)
rolling, tumbling

جملات نمونه

1. rolling in wealth
غرق در ثروت

2. a rolling stone gathers no moss
آدم فعال خمود نمی شود،شمشیری که مرتب به کار می رود زنگ نمی زند

3. the green rolling hills of iowa
تپه های سرسبز و کم شیب آیوا

4. that country is rolling in petroleum
آن کشور نفت بسیار دارد.

5. the project is rolling along well
طرح دارد خوب پیش می رود.

6. the sea was rolling in immense surges
موج های عظیم در دریا می خروشیدند.

7. the waves (were) rolling against the boat
امواج به قایق برمی خوردند.

8. the waves were rolling the boat along
امواج قایق را به نوسان درمی آوردند و (به پیش) می راندند.

9. firming a soil by rolling
سخت کردن زمین از راه غلتک زنی

10. now the camera is rolling
حالا دوربین (فیلمبرداری) مشغول کار است.

11. get (or keep) the ball rolling
(امریکا - عامیانه) شروع به کار یا فعالیت کردن،ادامه دادن

12. Use a rolling pin to flatten the dough.
[ترجمه ترگمان]از یک پین rolling برای صاف کردن خمیر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از خمیر نورد برای خمیر استفاده کنید

13. The keep-fit bandwagon started rolling in the mid 80s.
[ترجمه ترگمان]این گروه در اواسط دهه ۸۰ شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه گوگل]در بیست و هشتمین سالگرد باریکه رانندگی ادامه داشت

14. The sea was rolling in immense surges.
[ترجمه ترگمان]امواج دریا در امواج عظیم موج می زد
[ترجمه گوگل]دریای غرق شدید شد

15. The plan is for a rolling extension of the tax over the next ten years.
[ترجمه ترگمان]این طرح برای تمدید دوره مالیاتی طی ده سال آینده است
[ترجمه گوگل]این طرح برای گسترش مالیات نوری در ده سال آینده است

16. The Changjiang River keeps rolling along toward the east.
[ترجمه ترگمان]رودخانه Changjiang به سمت شرق حرکت می کند
[ترجمه گوگل]رودخانه چانگجیانگ در امتداد شرق حرکت می کند

a rolling stone gathers no moss

آدم فعال خمود نمی‌شود./ شمشیری که مرتب به کار می‌رود، زنگ نمی‌زند


پیشنهاد کاربران

چرخان
چرخشی
غلتان

subject to regular review and updating
done or happening regularly over a period of time, not all at once
continuing in a series of stages

چرخشی

( شهریه ، قیمت ) قابل انعطاف، متغیر

نورد ( عمران )

تدریجی

با پستی و بلندی ( منظره. تپه ) ، مواج ( تپه و غیره )

Rolling Cart
چرخ دستی درحال حرکت

متحرک

شیب ملایم

rolling on
غلت خوردن

[Bad Weather]
[Collocation]
hear rolling/​distant thunder


کلمات دیگر: