کلمه جو
صفحه اصلی

drained

انگلیسی به فارسی

تخلیه شده، کشیدن، اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• emptied of liquid; exhausted; discharged

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زهکشی شده

جملات نمونه

1. he drained his glass within two minutes
او ظرف دو دقیقه لیوان خود را تهی کرد.

2. i drained the pool
آب حوض را کشیدم.

3. fright had drained all color from his face
ترس رنگ صورتش را برده بود.

4. his courage drained away
شجاعت او ته کشید.

5. war had drained the country's manpower
جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده بود.

6. the bathwater slowly drained away
آب وان حمام کم کم خارج شد.

7. all his wealth had drained away
همه ی ثروت او تمام شده بود.

8. He drained the tank of all water.
[ترجمه ترگمان]مخزن آب را خالی کرد
[ترجمه گوگل]او مخزن آب را تخلیه کرد

9. He drained all the old oil out of the container.
[ترجمه ترگمان]روغن کهنه را از ظرف بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او تمام روغن قدیمی را از ظرف خارج کرد

10. The long journey completely drained me.
[ترجمه ترگمان]این سفر طولانی مرا کام لا خسته کرد
[ترجمه گوگل]سفر طولانی من را کاملا از بین برد

11. When the pipe was unblocked, the water drained out.
[ترجمه ترگمان]وقتی که لوله بسته شد، آب بیرون کشیده شد
[ترجمه گوگل]وقتی لوله قطع شد، آب از بین رفت

12. The water drained out of the flowerpot through the hole in the bottom.
[ترجمه ترگمان]آب از میان سوراخ کف از گلدان بیرون کشیده شد
[ترجمه گوگل]آب از گلدان از طریق سوراخ در پایین تخلیه شده است

13. The flood on the road eventually drained off into the ditch.
[ترجمه ترگمان]سیل در جاده سرانجام به نهر سرازیر شد
[ترجمه گوگل]سیل در جاده ها در نهایت به خندق رانده شد

14. Blood drained from her face as she learned what had happened.
[ترجمه ترگمان]وقتی فهمید چه اتفاقی افتاده است، خون از صورتش جاری شد
[ترجمه گوگل]خونریزی از چهره او از بین رفته است، او یاد گرفته است که چه اتفاقی افتاده است

15. The pond is drained every year.
[ترجمه ترگمان]تالاب هر سال زه کشی می شود
[ترجمه گوگل]هر ساله آبگیری تخلیه می شود

پیشنهاد کاربران

بی تاب و توان - فوق العاده خسته

از نفس افتاده

بی رمق، بی حال

نفس بریده، شدیدا خسته

خسته و بدون انرژی


آب گرفته شده
زهکشی شده
( یعنی مثلاً وقتی پنیر درست میکنن، شیر دلمه دلمه میشه و بعد آبش رو میکشن، باقیمونده ها میشه پنیر )
اون کشیده شدن آبش میشه drained


کلمات دیگر: