کلمه جو
صفحه اصلی

triggering


معنی : رها سازی، راه اندازی
معانی دیگر : رهاسازی، راه اندازی

انگلیسی به فارسی

رهاسازی، راه اندازی


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تریگر شدگی آغاز عملکردی در مدار که برای زمان از پیش تعیین شده ای عمل می کند . مانند مدت زمان یک جارو در لامپ پرتو کاتدی .

مترادف و متضاد

رها سازی (اسم)
abandon, triggering, emancipation, abandonment, dereliction, quit

راه اندازی (اسم)
triggering

جملات نمونه

1. The burglars fled after triggering the alarm .
[ترجمه ترگمان]دزدها بعد از شروع هشدار فرار کردند
[ترجمه گوگل]سرقت پس از زنگ زدن فرار کرد

2. But he has had personal success at triggering such changes.
[ترجمه ترگمان]اما او در راه اندازی این تغییرات موفقیت شخصی داشته است
[ترجمه گوگل]اما او موفق به انجام چنین تغییراتی شده است

3. Primitive sensations skittered here and there, triggering twinges of irritation that carelessly boiled away.
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]احساسات اولیه در اینجا و آنجا رخ می دهد، موجب تحریک ناگهانی و تحریک شده است که بی سر و صدا دور می شود

4. Zamfara already adopted sharia in October, triggering a debate on federalism and civil liberties.
[ترجمه ترگمان]Zamfara پیش از این شریعت را در ماه اکتبر تصویب کرده بود که موجب بحث در مورد فدرالیسم و آزادی های مدنی شد
[ترجمه گوگل]زامبارا در ماه اکتبر شریعت را به تصویب رساند، که منجر به بحث در مورد فدرالیسم و ​​آزادی های مدنی شد

5. Triggering the surge in fees was robust activity in a number of high-margin businesses.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت ها، فعالیت شدید در تعدادی از کسب و کاره ای حاشیه ای بود
[ترجمه گوگل]راه اندازی افزایش هزینه ها فعالیت های قوی در تعدادی از کسب و کار با حاشیه بالا بود

6. Triggering the voter fraud inquiry was a complaint by former Rep.
[ترجمه ترگمان]Triggering تحقیق درباره تقلب در رای دهندگان، شکایتی از سوی نماینده سابق مجلس بود
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد تقلب رای دهندگان، شکایت نماینده سابق بود

7. Dogs began to bark, triggering a rallying cry, a droning chorus broken occasionally by one or other's high-pitched howling.
[ترجمه ترگمان]سگ ها پارس کنان پارس کنان شروع به پارس کردن کردند، شروع به گریه کردن، یک آواز دسته جمعی، بعضی اوقات توسط یک یا صدای بلند صدا از هم جدا می شدند
[ترجمه گوگل]سگ ها شروع به چرک کردن کردند، که موجب گریه یک گردهمایی شد، یک کوره یک کفش کوچک که گاه گاه با صدای بلند یا بلند دیگری شکسته می شد

8. The triggering at birth of memories about difficult past birth experiences sometimes results in anger or sadness.
[ترجمه ترگمان]ایجاد خاطرات در مورد تجربیات تولد در گذشته دشوار، گاهی منجر به خشم یا ناراحتی می شود
[ترجمه گوگل]تحریک در هنگام تولد خاطرات درباره تجربیات دشوار گذشته، گاهی باعث خشم یا غم و اندوه می شود

9. Triggering of the various traps in the program occurred with surprising frequency and it was difficult to obtain an exposure value.
[ترجمه ترگمان]استفاده از تله های مختلف در برنامه با فرکانس شگفت انگیز رخ داد و دستیابی به یک مقدار نوردهی دشوار بود
[ترجمه گوگل]تداخل تله های مختلف در برنامه با فرکانس شگفت انگیز رخ داد و مقدار مواجهه با آن بسیار دشوار بود

10. Deliberately he walked into the minefield, triggering off every mine and thus absorbing in his own body the entire explosion.
[ترجمه ترگمان]از روی عمد به میدون مین رفت و تمام معدن را رها کرد و بدین ترتیب تمام انفجار را در بدن خودش جذب کرد
[ترجمه گوگل]عمدا او به میدان مین رفت و هر مین را منفجر کرد و در نتیجه تمام انفجار بدن خود را جذب کرد

11. The triggering feature and break down delay for the field distortion spark gap with optimized electrodes have been studied.
[ترجمه ترگمان]مشخصه راه اندازی و قطع تاخیر برای اعوجاج میدان الکتریکی اعوجاج میدان با الکترودهای بهینه سازی شده مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]ویژگی مهلکه و تاخیر شکسته برای شکاف جرقه اعوجاج میدان با الکترودهای بهینه مورد بررسی قرار گرفته است

12. Think of the Collector node as an advanced triggering mechanism.
[ترجمه ترگمان]به گره جمع کننده به عنوان مکانیزم رهاشدگی پیشرفته فکر کنید
[ترجمه گوگل]از گره جمع کننده به عنوان یک مکانیزم پیشگیرانه پیشرفته فکر کنید

13. It is, of course, a hundred percent certain that this triggering device is battery-powered.
[ترجمه ترگمان]البته صد درصد مطمئن هستند که این تریگر کردن، باتری است
[ترجمه گوگل]مطمئنا صد درصد اطمینان حاصل می کند که این دستگاه باعث باتری می شود

14. Many of these same bacterial culprits are involved in triggering bad breath.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این مجرمان باکتریایی در تحریک نفس بد دخیل هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این مجرمان باکتریایی در ایجاد نفس بدنی نقش دارند

پیشنهاد کاربران

همگام سازی

راه اندازی، رهاسازی

عامل ، آغازگر ، محرک ؛ بکار انداختن

تحریک کردن احساسات

محرک احساسات


کلمات دیگر: