کلمه جو
صفحه اصلی

measurable


معنی : قابل اندازه گیری
معانی دیگر : سنجش پذیر، گز کردنی

انگلیسی به فارسی

قابل اندازه‌گیری


قابل سنجش است، قابل اندازه گیری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: measurably (adv.), measurability (n.), measurableness (n.)
(1) تعریف: capable of being measured; quantifiable.
متضاد: measureless, unfathomable
مشابه: appreciable

(2) تعریف: significant or important.

• can be measured, estimable, determinable, assessable
if something is measurable, it is large enough to be noticed or to be significant; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] قابل اندازه گیری
[ریاضیات] اندازه پذیر

مترادف و متضاد

قابل اندازه گیری (صفت)
measurable

determinable


Synonyms: assessable, calculable, commensurate, computable, fathomable, gaugeable, material, mensurable, perceptible, quantifiable, quantitative, significant, surveyable, weighable


Antonyms: imperceptible, insignificant, undeterminable, unmeasurable


جملات نمونه

1. The law has had little measurable effect since it was introduced two years ago.
[ترجمه ترگمان]قانون از زمانی که دو سال پیش مطرح شد، تاثیر زیادی داشته است
[ترجمه گوگل]این قانون از زمانی که دو سال پیش معرفی شد، اثر کمی قابل اندازه گیری داشته است

2. Both leaders seemed to expect measurable progress.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هر دو رهبر منتظر پیشرفت قابل اندازه گیری هستند
[ترجمه گوگل]هر دو رهبر به نظر می رسید انتظار پیشرفت قابل اندازه گیری

3. Economists emphasize measurable quantities — the number of jobs, the per capita income.
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان بر مقادیر قابل اندازه گیری تاکید دارند - تعداد مشاغل، درآمد سرانه
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان بر میزان قابل اندازه گیری تأکید می کنند - تعداد مشاغل، درآمد سرانه

4. The service produces clear, measurable benefits to people's health.
[ترجمه ترگمان]این سرویس منافع روشن و قابل اندازه گیری را برای سلامت مردم ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]این خدمات مزایای واضح و قابل اندازه گیری را برای سلامت مردم ایجاد می کند

5. The time-scale involved is seldom measurable, but spans many generations.
[ترجمه ترگمان]مقیاس زمانی درگیر به ندرت قابل اندازه گیری است، اما چندین نسل را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]مقیاس زمانی در برگیرنده است که به ندرت قابل اندازه گیری است، اما طول می کشد بسیاری از نسل

6. By establishing clear measurable goals, Compacts take business-education partnerships a step further.
[ترجمه ترگمان]Compacts با ایجاد اهداف قابل اندازه گیری، مشارکت تجاری - آموزشی را گامی فراتر ببرید
[ترجمه گوگل]با ایجاد اهداف قابل اندازه گیری قابل اندازه گیری، قراردادها مشارکت آموزش و پرورش کسب و کار را به مرحله ای ادامه می دهند

7. Over 22measurable objectives grouped under 15 priority areas were identified.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۲۲ اهداف قابل اندازه گیری که زیر ۱۵ منطقه اولویت گروه بندی شدند شناسایی شدند
[ترجمه گوگل]بیش از 22 اهداف اندازه گیری شده گروه بندی شده در زیر 15 منطقه اولویت شناسایی شد

8. First we identify our target and set a measurable objective that states from where to where by when.
[ترجمه ترگمان]ابتدا هدف خود را شناسایی کرده و یک هدف قابل اندازه گیری مشخص می کنیم که از کجا باید به کجا برسد
[ترجمه گوگل]ابتدا هدف ما را شناسایی می کنیم و یک هدف قابل اندازه گیری را تعیین می کنیم که از کجا به کجا می آید

9. Ideally objectives should be measurable and they should be achievable.
[ترجمه ترگمان]به طور ایده آل اهداف باید قابل اندازه گیری باشند و باید قابل دستیابی باشند
[ترجمه گوگل]به طور ایده آل، اهداف باید قابل سنجش باشند و قابل دستیابی باشند

10. One has a small number of easily measurable variables and a small number of easily calculable laws.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها تعداد کمی از متغیرهای قابل اندازه گیری و تعداد کمی از قوانین قابل محاسبه است
[ترجمه گوگل]یک تعداد کمی از متغیرها به راحتی قابل اندازه گیری و تعداد کمی از قوانین به راحتی قابل محاسبه است

11. Then we need to set a measurable financial target.
[ترجمه ترگمان]سپس باید یک هدف مالی قابل اندازه گیری مشخص کنیم
[ترجمه گوگل]سپس ما باید یک هدف مالی قابل سنجش را تعیین کنیم

12. In this sense fitness is measurable by the number of offspring surviving in succeeding generations.
[ترجمه ترگمان]در این حالت تناسب با تعداد زادوولد زنده مانده در نسل های بعدی قابل اندازه گیری است
[ترجمه گوگل]در این رابطه، تناسب اندام توسط تعداد فرزندان که در نسل های بعد زندگی می کنند، قابل اندازه گیری است

13. The situation is similar with any other classically measurable property of a system, not just angular momentum.
[ترجمه ترگمان]این وضعیت مشابه با هر ویژگی کاملا متمایز دیگر یک سیستم است، نه فقط تکانه زاویه ای
[ترجمه گوگل]وضعیت شبیه به هر ویژگی دیگر قابل اندازه گیری کلاسیکی یک سیستم است، نه فقط حرکت زاویه ای

14. Measure what can be measured, and make measurable what cannot be measured. Galileo Galilei
[ترجمه ترگمان]آنچه را که قابل اندازه گیری است اندازه گیری کنید و قابل اندازه گیری کنید که قابل اندازه گیری نیستند گالیلئو گالیله
[ترجمه گوگل]اندازه گیری چه چیزی می تواند اندازه گیری شود و قابل سنجش است که نمی توان اندازه گیری کرد گالیله گالیله

پیشنهاد کاربران

اندازه پذیر

قابل سنجش


کلمات دیگر: