کلمه جو
صفحه اصلی

peaks

انگلیسی به فارسی

قله ها، قله، راس، نوک، حد اکثر، ستیغ، منتها درجه، کلاه نوک تیز، کاکل، به قله رسیدن، دزدیدن، تیز شدن، بصورت نوک تیز درامدن، به نقطه اوج رسیدن، نحیف شدن


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] قله ها سطوح حجم بالای لحظه ای در مدت زمان یک برنامه رادیویی، این قله ها نشانگر حجم صدا را در استودیو یا فرستنده به سوی بالا می رانند .

جملات نمونه

1. the clouds are piled in white peaks
ابرها به صورت قله های سپید انباشته شده اند.

2. this summit is topped by only three other peaks in the world
در جهان فقط سه قله ی دیگر از این قله بلندتر هستند.

3. in the early part of the evening, electricity consumption peaks and then gradually subsides
مصرف برق در اوایل شب به اوج می رسد و سپس به تدریج کم می شود.


کلمات دیگر: