کلمه جو
صفحه اصلی

permanence


معنی : دوام، بقاء
معانی دیگر : پایندگی، پایایی، تداوم، ثبات، ماندگاری، همیشگی، بقا

انگلیسی به فارسی

پایداری، دوام، بقاء


استمرار، تداوم، ثبات، دوام، بقا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being permanent.

• continuity, perpetuality; regularity; fixedness, invariability
if something has permanence, it remains the same for a long time or for ever.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] ماندگاری، دوام
[ریاضیات] پایداری، دوام

مترادف و متضاد

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

جملات نمونه

1. a love affair that was intense but lacked permanence
یک رابطه ی عشقی که شدید بود ولی دوام نداشت

2. Nothing threatens the permanence of the system.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز دوام سیستم را تهدید نمی کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز پایداری سیستم را تهدید نمی کند

3. We no longer talk of the permanence of marriage.
[ترجمه ترگمان]دیگر از دوام ازدواج حرف نمی زنیم
[ترجمه گوگل]ما دیگر از پایداری ازدواج صحبت نمی کنیم

4. Never once called permanence.
[ترجمه ترگمان] تا ابد دوام نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]هرگز یکبار به طور مداوم نامگذاری شد

5. Anything which threatens the permanence of the treaty is a threat to peace.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که دوام پیمان را تهدید کند تهدیدی برای صلح است
[ترجمه گوگل]هر چیزی که پایدار بودن را تهدید می کند تهدیدی برای صلح است

6. The spoken word is immediate but lacks permanence.
[ترجمه ترگمان]کلمه حرف زدن فوری است اما دوام و دوام است
[ترجمه گوگل]کلمه گفتار فوری است اما فاقد پایداری است

7. In the first place, Handy attributes more permanence to the professional core than actually exists.
[ترجمه ترگمان]در وهله اول، هند دوام بیشتر را به هسته حرفه ای تبدیل می کند تا اینکه واقعا وجود دارد
[ترجمه گوگل]در ابتدا، Handy پایداری بیشتری نسبت به هسته حرفه ای را نسبت به آنچه که هست وجود دارد

8. Thirdly, permanence and seasonality of occupation are important.
[ترجمه ترگمان]سوم، دوام و فصلی بودن شغل مهم است
[ترجمه گوگل]سوم، پایداری و فصلی بودن شغل مهم هستند

9. Neither formation provides ledges of any size or permanence, although small auk populations once nested on the chalk cliffs.
[ترجمه ترگمان]با این که جمعیت های کوچکی که زمانی بر روی صخره های گچی لانه کرده اند، هیچ کدام از شکل گیری و تداوم را فراهم نمی کنند
[ترجمه گوگل]هیچ سازمانی هیچ گاه اندازه یا پایداری را ایجاد نمی کند، اگر چه جمعیت کوچکی که یک بار در صخره های گچ روی آن قرار داشتند

10. They had little or no permanence and cohesion and therefore no organisation and no prospect of standing up for their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوام و دوام و پیوستگی نداشتند و بنابراین هیچ سازمانی و هیچ امیدی برای ایستادگی در برابر حقوق خود نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها دچار کمبود یا انسجام و انسجام انداخته بودند و بنابراین هیچ یک از سازمان ها و چشم انداز حقوق خود را نداشتند

11. Should we accept the inevitability and permanence of this state of affairs?
[ترجمه ترگمان]آیا باید جبر و دوام این وضع را بپذیریم؟
[ترجمه گوگل]آیا باید اجتناب ناپذیر بودن و پایداری این وضعیت را قبول کنیم؟

12. There is the issue of permanence, and the related issue of artefactual identity.
[ترجمه ترگمان]مساله دوام و مساله مربوط به هویت artefactual وجود دارد
[ترجمه گوگل]مسئله پایداری و مسئله مربوط به هویت مصنوعی وجود دارد

13. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به پایداری عقب ماندگی شدید بستگی داشت، در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است

14. This is our pledge for a place of permanence in our lives.
[ترجمه ترگمان]این تعهد ماست که در زندگی ما دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]این تعهد ما برای جایگزینی دائمی در زندگی ما است

15. They gradually realized the permanence of their condition.
[ترجمه ترگمان]به تدریج دوام این وضع را درک کردند
[ترجمه گوگل]آنها به تدریج پیوسته شرایط خود را متوجه شدند

A love affair that was intense but lacked permanence.

یک رابطه‌ی عشقی که شدید بود، ولی دوام نداشت.


پیشنهاد کاربران

پایداری

ثبات _ پایداری - دوام

دائمی

دوام , ماندگاری

– Nothing threatens the permanence of the system
– a love affair that was intense but lacked permanence
– They gradually realized the permanence of their condition


کلمات دیگر: