کلمه جو
صفحه اصلی

periodical


معنی : نشریه دورهای، مجله یا نشریه، نوبتی، دورهای، گاهنامه
معانی دیگر : وابسته به ماهنامه (و فصلنامه و غیره)، (علمی و پژوهشی) هفته نامه، ماهنامه، فصلنامه، مجله

انگلیسی به فارسی

گاهنامه، نوبتی، مجله یا نشریه


دوره ای، نشریه دوره ای


دوره ای، نشریه دورهای، مجله یا نشریه، دورهای، گاهنامه، نوبتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a publication composed of issues that appear at regular intervals.
مترادف: bulletin, gazette, journal, review, serial
مشابه: annual, bimonthly, magazine, monthly, newsletter, publication, quarterly

- These shelves are for magazines and other periodicals.
[ترجمه ترگمان] این قفسه ها برای مجلات و نشریات ادواری دیگر هستند
[ترجمه گوگل] این قفسه ها برای مجلات و سایر مجلات است
- The doctor subscribes to various professional periodicals.
[ترجمه ترگمان] دکتر اشتراک مجلات مختلف رو داره
[ترجمه گوگل] دکتر به دوره های مختلف حرفه ای تقدیم می کند
صفت ( adjective )
مشتقات: periodically (adv.)
(1) تعریف: periodic.
مترادف: cyclic, recurrent, regular, seasonal
مشابه: consistent, cyclical, isochronal

- The nurse makes periodical visits to these patients.
[ترجمه ترگمان] پرستار از این بیماران بازدید دوره ای می کند
[ترجمه گوگل] پرستار این بیماران را به طور منظم باز می کند

(2) تعریف: of or relating to a publication issued at regular intervals.
مترادف: serial, serialized
مشابه: annual, bimonthly, monthly, quarterly, yearly

• magazine, journal
occurring at regular intervals, recurrent; cyclic; seasonal, periodic
a periodical is a magazine, especially a serious or academic one.
periodical means the same as periodic.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] به طور متناوب
[ریاضیات] تناوبی، متناوب

مترادف و متضاد

regular publication


نشریه دورهای (اسم)
periodical

مجله یا نشریه (اسم)
periodical

نوبتی (صفت)
intermittent, alternative, periodic, serial, periodical

دوره ای (صفت)
periodic, periodical, peripheral

گاهنامه (صفت)
periodical

Synonyms: journal, mag, magazine, monthly, newspaper, number, paper, quarterly, rag, review, serial, sheet, slick, throwaway, weekly


جملات نمونه

1. the periodical room in a library
اتاق مجلات در کتابخانه

2. he tries to keep up with the periodical literature on shakespeare
او سعی می کند مقالات مجلات علمی درباره ی شکسپیر را بخواند.

3. They have already put out a new periodical.
[ترجمه ترگمان]آن ها قبلا یک periodical جدید درست کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر یک مجله جدید را منتشر کرده اند

4. She refereed for a periodical a few years ago.
[ترجمه مهران] او چند سال پیش برای یک مجله مورد داوری قرار گرفت .
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش برای یک مجله periodical در آمده بود
[ترجمه گوگل]او چند سال پیش مجله ای برای مجله بود

5. She made periodical visits to her dentist.
[ترجمه ترگمان]او ملاقات های periodical را با دندان پزشکی انجام می داد
[ترجمه گوگل]او دبیرستان را به دبیرستانش برد

6. Some of these will be on the periodical shelves at your library and others you might want to send off for.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها در قفسه های مخصوص کتابخانه شما قرار خواهند گرفت و برخی دیگر ممکن است بخواهید آن ها را دنبال کنید
[ترجمه گوگل]برخی از این ها در قفسه های دوره ای در کتابخانه شما و دیگران که ممکن است بخواهید برای آن ارسال کنید

7. Classics author agrees, this print divides periodical to go out, caption fastens complier place to add.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان کلاسیک موافق هستند که این چاپ به صورت دوره ای از هم جدا می شود و در زیر به جای fastens جای می گیرد تا اضافه شود
[ترجمه گوگل]نویسنده کلاسیک موافق است، این چاپ تقسیم دوره ای را برای خروج، عنوان برای تسویه حساب مکانی برای اضافه کردن

8. Responsible for JV pressure meter check in and periodical calibration.
[ترجمه ترگمان]مسیول بررسی میزان فشار JV و کالیبراسیون دوره ای
[ترجمه گوگل]مسئول بررسی JV فشار سنج و کالیبراسیون دوره ای

9. The periodical has its naturality and sociality.
[ترجمه ترگمان]The naturality و sociality دارد
[ترجمه گوگل]دوره ای دارای طبیعت و اجتماعی است

10. The Caizi-Jiaren Novel (CJN) should not be a definite (periodical) concept in a narrow sense, but a historial one in the broad sense of the term.
[ترجمه ترگمان]رمان \"Caizi - Jiaren\" (CJN)نباید یک مفهوم مشخص (دوره ای)در یک حس محدود باشد، بلکه یک مفهوم historial در مفهوم گسترده عبارت است
[ترجمه گوگل]رمان Caizi-Jiaren (CJN) نباید یک مفهوم قطعی (دوره ای) به معنای باریک باشد، بلکه یک مفهوم تاریخی در معنای وسیع این اصطلاح است

11. Telemann also founded a periodical that published new music, much of it by Telemann.
[ترجمه ترگمان]Telemann همچنین دوره ای را تاسیس کرد که موسیقی جدید را منتشر کرد که بیشتر آن را توسط Telemann منتشر کرد
[ترجمه گوگل]Telemann همچنین یک مجله را منتشر کرد که موسیقی جدیدی را منتشر کرد، بیشتر آن توسط Telemann

12. There was a paper, the Villager, but a parish pump periodical wasn't really what the place needed.
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه، روزنامه Villager وجود داشت، اما یک پمپ نوانخانه واقعا چیزی نبود که به آن نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک مقاله وجود دارد، روستایی، اما یک دوره پمپ بریتانیا واقعا چیزی نبود که مورد نیاز بود

13. Secondly, there is the problem of political bias in book and periodical selection in libraries.
[ترجمه ترگمان]دوم، مشکل تعصب سیاسی در کتاب و انتخاب دوره ای در کتابخانه ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]ثانیا، مسئله تعصب سیاسی در انتخاب کتاب و انتخاب دوره ای در کتابخانه ها وجود دارد

14. Phillips and Raup - comparing methods for teaching the use of periodical indexes, in 197
[ترجمه ترگمان]روش فیلیپس و Raup - مقایسه روش ها برای آموزش استفاده از شاخص های دوره ای، در ۱۹۷ سال
[ترجمه گوگل]فیلیپس و روپ، روش های مقایسه ای برای آموزش استفاده از شاخص های دوره ای، در سال 197

15. The commission's call comes in the latest edition of Enforcement Update, a periodical regulatory newsletter sent to financial institutions.
[ترجمه ترگمان]این درخواست کمیسیون در آخرین ویرایش به روز به روز رسانی های اجرایی، یک خبرنامه مقررات دوره ای ارسال شده به موسسات مالی، مطرح می شود
[ترجمه گوگل]فراخوان کمیسیون در آخرین نسخه 'ارتکاب به روزرسانی'، خبرنامه قانونی دوره ای به موسسات مالی ارسال می شود

He tries to keep up with the periodical literature on Shakespeare.

او سعی می‌کند مقالات مجلات علمی درباره‌ی شکسپیر را بخواند.


the periodical room in a library

اتاق مجلات در کتابخانه


پیشنهاد کاربران

periodical crises
بحران های ادواری ( در اقتصاد )

نشریه های دوره ای

ادواری


periodical ( adj ) = دوره ای، ادواری، متناوب

periodical current = جریان متناوب
periodical insane = جنون ادواری ( جنونی که گه گاه رخ می دهد )

examples:
1 - He also began to pay the periodical payments, although it was necessary to have an attachment of earnings order.
او همچنین پرداخت های دوره ای را شروع کرد ، اگرچه لازم است پیوست درآمد ضمیمه شود.




periodical ( noun ) = نشریه ادواری، ماهنامه، هفته نامه

examples:
1 - I don't have time for periodicals.
برای ( خواندن ) نشریات ادواری وقت ندارم.
2 - She has written for several legal periodicals.
او برای چندین نشریه ادواری حقوقی مقاله نوشته است.
3 - The library subscribes to a number of periodicals dealing with the arts and sciences.
این کتابخانه دارای تعدادی از نشریات ادواری است که به هنر و علوم می پردازند.
4 - It is a small publishing company specializing in periodicals for professionals in the field of transportation.
این یک شرکت انتشاراتی کوچک است که در ماهنامه ( نشریات ادواری ) تخصصی متخصصان در زمینه حمل و نقل اختصاص دارد .


کلمات دیگر: