کلمه جو
صفحه اصلی

outer


معنی : خارج، خارجی، بیرونی
معانی دیگر : برونی، در بیرون، دوردست، دور افتاده، بعید

انگلیسی به فارسی

بیرونی، خارجی، خارج


بیرونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to that part farthest from the center.
مترادف: exterior, external, outermost, outside, outward
متضاد: inner
مشابه: distant, extreme, extrinsic, farther, outlying, peripheral, remote, surface

• external; extreme; distant
the outer parts of something are the parts which contain or enclose the other parts, and which are farthest from the centre.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] خارجی، بیرونی
[ریاضیات] خارجی

مترادف و متضاد

external, exposed


Synonyms: alien, beyond, exoteric, exterior, extraneous, extrinsic, outermost, outlying, outmost, outside, outward, over, peripheral, remote, superficial, surface, without


Antonyms: central, inner, interior


خارج (صفت)
out, foreign, external, outer, exterior

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

بیرونی (صفت)
over, o'er, out, outdoor, foreign, external, outer, outward, exterior, cortical, extrinsic, extern, extrinsical

جملات نمونه

the outer regions

سرزمین‌های دوردست


outer space

فضای برونی، برون فضا، فضا


the outer lines of defense

خطوط بیرونی دفاع


inner characteristics and outer signs

ویژگی‌های درونی و علایم برونی


1. outer space
فضای برونی،برون فضا،فضا

2. the outer lines of defense
خطوط بیرونی دفاع

3. the outer regions
سرزمین های دوردست

4. the outer shell of wheat
پوسته ی برونی گندم

5. the outer wall of the jug was moist and cool
دیواره ی برونی کوزه تر و خنک بود.

6. beings from outer space
موجودات فضایی

7. inner characteristics and outer signs
ویژگی های درونی و علایم برونی

8. The outer surface of ship's hull is very hard.
[ترجمه ترگمان]سطح خارجی بدنه کشتی بسیار سخت است
[ترجمه گوگل]سطح بیرونی بدنه کشتی بسیار سخت است

9. The outer world you see is a reflection of your inner self.
[ترجمه ترگمان]دنیای بیرونی که می بینید انعکاسی از خود شماست
[ترجمه گوگل]دنیای بیرونی که می بینید، بازتابی از خود درونی است

10. In 195 the Soviets launched Sputnik 1 into outer space.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵ شوروی اسپوتنیک ۱ را به فضا پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]در سال 195 شوروی Sputnik 1 را به فضا پرتاب کرد

11. The outer door was wide open but the inner one was locked.
[ترجمه ترگمان]در بیرونی باز بود، اما داخلی در قفل بود
[ترجمه گوگل]درب بیرونی گسترده بود اما درون آن قفل شده بود

12. Spacecraft are vehicles used for flight in outer space.
[ترجمه ترگمان]سفینه های فضایی برای پرواز در فضای خارجی استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]فضاپیمای وسیله نقلیه ای است که برای پرواز در فضا استفاده می شود

13. Pin the lining to the outer fabric.
[ترجمه ترگمان]آستر آستر را روی پارچه بیرونی پین قرار دهید
[ترجمه گوگل]پوشش را به پارچه بیرونی پین کنید

14. They launched at least 2 spaceships into outer space each year.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر ساله حداقل ۲ سفینه فضایی را به فضا پرتاب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر سال حداقل 2 سفینه را به فضا پرتاب کردند

15. The outer walls, in building terminology, are "double skin".
[ترجمه ترگمان]دیواره ای بیرونی، در اصطلاح ساختمان، \"پوست دوگانه\" هستند
[ترجمه گوگل]دیوارهای بیرونی، در ساخت اصطلاح، دو پوست هستند

16. "Pastedown" is the outer leaf of an endpaper that is pasted down to the inside of the front or back cover of a book.
[ترجمه ترگمان]\"Pastedown\" برگ بیرونی of است که به قسمت داخلی یا پشتی یک کتاب چسبانده شده است
[ترجمه گوگل]'Pastedown' برگ بیرونی یک مقاله است که به داخل جلد جلویی یا پشت جلد یک کتاب تزریق شده است

17. We'll move to the outer suburbs.
[ترجمه ترگمان]به طرف حومه شهر حرکت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به حومه های بیرونی حرکت خواهیم کرد

18. The outer skin of the aircraft was not punctured.
[ترجمه ترگمان]پوست خارجی این هواپیما سوراخ نشد
[ترجمه گوگل]پوست بیرونی هواپیما از بین رفته بود

پیشنهاد کاربران

the outer reaches of sth = دوررس ترین بخش چیزی

in the outer reaches of sth = در پرت ترین نقطه چیزی

دورتر

بیرون از


کلمات دیگر: