کلمه جو
صفحه اصلی

subarctic


(وابسته به ناحیه ی خارج از دایره ی قطب شمال یا شمالگان) فراشمالگان، فراشمالگانی

انگلیسی به فارسی

(وابسته به ناحیه‌ی خارج از دایرهی قطب شمال یا شمالگان) فراشمالگان، فراشمالگانی


subarctic


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, designating, or characterizing the area immediately south of the Arctic Circle.

• of or pertaining to regions located just south of the arctic circle; characteristic of regions located just south of the arctic circle

جملات نمونه

1. There was Libby, a middle-class city girl who lives in a log cabin in the sub-arctic woods.
[ترجمه ترگمان]لیبی \"اونجا بود، یه دختر وسطی طبقه متوسط که توی یه کلبه چوبی زندگی می کنه\"
[ترجمه گوگل]لبیبی، یک دختر شهری طبقه متوسط ​​بود که در کابین ورودی در جنگل های زیرکشت زندگی می کند

2. Lemmings, small rodents of the arctic and subarctic regions of the Northern Hemisphere, have long been a byword for mass mindlessness and mass suicide.
[ترجمه ترگمان]Lemmings، جوندگان کوچک مناطق قطبی و قطبی در نیم کره شمالی، مدت ها است که برای کشتار جمعی و خودکشی دسته جمعی تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]Lemmings، جوندگان کوچک از مناطق Arctic و Subarctic نیمکره شمالی، مدتها شده است کلمه ای برای بی عاطفه توده و خودکشی جمعی است

3. Cold regions include arctic and subarctic areas and areas immediately adjoining them.
[ترجمه ترگمان]مناطق سرد شامل مناطق قطبی و subarctic و مناطق مجاور آن ها می شوند
[ترجمه گوگل]مناطق سرد شامل نواحی قطبی و زیرکشته و مناطقی هستند که بلافاصله به آنها متصل می شوند

4. Hovsgol is the northernmost of Mongolia's 21 provinces, shadowing Russia's border and sharing the great Siberian taiga (subarctic coniferous forest).
[ترجمه ترگمان]Hovsgol شمالی ترین ایالات مغولستان است و بر مرز روسیه سایه افکنده است و the بزرگ سیبری (جنگل مخروطی)را به اشتراک بگذارد
[ترجمه گوگل]Hovsgol شمالی ترین استان های مغولستان 21 استان است، سایه مرز روسیه و به اشتراک گذاری بزرگ تاجیک سیبری (جنگل های مخروطی زیرکریستال)

5. Deer Rangifer tarandus of Arctic and subarctic regions, common to North America and Eurasia.
[ترجمه ترگمان]دیر Rangifer tarandus از مناطق قطبی و subarctic، که در آمریکای شمالی و اوراسیا رایج است
[ترجمه گوگل]گوزن Rangifer tarandus مناطق Arctic و Subarctic، که برای شمال امریکا و اوراسیا مشترک است

6. Subarctic temperatures will force us underground for a billion years.
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت subarctic به مدت یک میلیارد سال ما را زیر زمین خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]دمای زیرابکتی ما را به یک میلیارد سال در زیر زمین تحمیل می کند

7. The Arctic and Subarctic are of particular interest because these high latitudes are among the world's first locations to begin experiencing climate change.
[ترجمه ترگمان]قطب شمال و subarctic مورد علاقه ویژه ای هستند، زیرا این عرض های بالاتر در میان اولین مکان هایی هستند که تغییر آب و هوایی را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]قطب شمال و Subarctic از اهمیت خاصی برخوردارند چرا که این عرض های بالا یکی از اولین مکان های جهان برای شروع تغییرات اقلیمی هستند

8. Boreal forests occupy the subarctic zone and are generally evergreen and coniferous.
[ترجمه ترگمان]جنگل های Boreal منطقه subarctic را اشغال کرده و عموما همیشه سبز و مخروطی هستند
[ترجمه گوگل]جنگلهای بئورر منطقه اشباع زیره را اشغال می کنند و به طور کلی همیشه سبز و مخروطی هستند

9. The weather presented a particular challenge, especially for American servicemen unaccustomed to subarctic conditions.
[ترجمه ترگمان]آب و هوا یک چالش ویژه بود، به خصوص برای نظامیان آمریکایی که به شرایط subarctic عادت نداشتند
[ترجمه گوگل]آب و هوای یک چالش خاص را به ویژه برای نظامیان آمریکایی که به شرایط آب و هوایی نرفته بودند، ارائه داد

10. I got a brief glimpse of the situation of Sweden's modern Sami when I visited subarctic town of Lule? a few weeks ago.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از شهر subarctic از شهر Lule دیدن کردم، یک نظر مختصر از وضعیت سامی مدرن سوئد پیدا کردم؟ چند هفته پیش
[ترجمه گوگل]نگاهی کوتاه از وضعیت سامی مدرن سوئد، زمانی که من از شهر لورای سوئیس لولا دیدن کردم، نگاه کردم چند هفته پیش

11. The relationships between the distributions of forest limit and subarctic coniferous trees and WI were examined in detail.
[ترجمه ترگمان]روابط بین توزیع های محدود جنگل و درختان مخروطی توخالی و WI به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]رابطه بین توزیع محدودیت های جنگل و درختان مخروطی زیر کشت و WI به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفت

12. The culture and technology of Inuit society that served so well in the Arctic were not suited to subarctic regions, so they did not displace their southern neighbours.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ و فن آوری جامعه Inuit که در قطب شمال به خوبی خدمت می کرد برای مناطق subarctic مناسب نبود، بنابراین آن ها همسایگان جنوبی خود را جابجا نکردند
[ترجمه گوگل]فرهنگ و تکنولوژی جامعه ایویتی که به خوبی در قطب شمال خدمت کرده بودند برای مناطق ساحلی مناسب نبودند، بنابراین همسایگان جنوبی خود را جایگزین نکردند

13. However, studies have found that it may lower the risk of catching a cold among people whose bodies are under high physical stress—think marathon runners or soldiers on subarctic exercises.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطالعات نشان داده اند که ممکن است خطر ابتلا به سرماخوردگی بین مردمی که بدنشان تحت فشار فیزیکی بالا قرار دارند را کاهش دهد - فکر کنید که runners دوی ماراتون یا سربازان در تمرینات subarctic هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، مطالعات نشان داده اند که ممکن است خطر ابتلا به سرماخوردگی در میان افرادی که بدن آنها تحت فشار شدید فیزیکی قرار دارد را کاهش دهد - فکر می کنم دونده های ماراتن و یا سربازان در تمرینات زیربنایی

14. A large diurnal owl (Nyctea scandiaca) of Arctic and subarctic regions, having snow-white plumage with dark markings.
[ترجمه ترگمان]یک جغد diurnal (Nyctea scandiaca)از مناطق قطب شمال و subarctic، که پره ای سفید برف با نشانه های سیاه دارند
[ترجمه گوگل]یک جغد بزرگ روزانه (Nyctea scandiaca) از مناطق قطب شمال و جنوب عربی، دارای پرهای برف سفید با مارک های تیره

پیشنهاد کاربران

نیمه قطبی

جنب قطبی

subarctic ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: جنبِ شمالگان
تعریف: مناطقی درست در جنوب مدار شمالگان


کلمات دیگر: