وسمق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وسمق. [ ] ( اِخ ) دهی جزو دهستان حومه بخش خرقان شهرستان ساوه. کوهستانی وسردسیری است. سکنه آن 1156 تن. آب آن از چشمه سار وقنات کوهستانی و محصول آن غلات ، بنشن ، سیب زمینی ، بادام ، گردو، میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری است.عده ای برای تأمین معاش برای کارگری به تهران میروند. کاردستی آنان جاجیم بافی و کرباس بافی و گیوه چینی است. دفتر رسمی ازدواج و طلاق دارد. مزارع ونک ، قوشقونک جزو این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
دانشنامه عمومی
وسمق ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
وسمق (تفرش)
وسمق (رزن)
وسمق (زرندیه)
وسمق (تفرش)
وسمق (رزن)
وسمق (زرندیه)
wiki: استان مرکزی ایران است.
این روستا در دهستان رودبار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۵ نفر (۴۹خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان رودبار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۵ نفر (۴۹خانوار) بوده است.
wiki: شهرستان زرندیه در استان مرکزی ایران.
در منابع آمده که اهالی روستای وسمق به زبان زرگری سخن می گویند. که از زبان های کولی ها است.
این روستا در دهستان الویر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۲ نفر (۱۲۳ خانوار) است.
در منابع آمده که اهالی روستای وسمق به زبان زرگری سخن می گویند. که از زبان های کولی ها است.
این روستا در دهستان الویر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹۲ نفر (۱۲۳ خانوار) است.
wiki: وسمق (زرندیه)
پیشنهاد کاربران
وسمه که بعلت گذر زمان تلفظ ان وسمق در امده است وسمه به معنی سرمه است که ان نام گیاهی است که پس از رسیدن سیاه می شود
کلمات دیگر: