کلمه جو
صفحه اصلی

burnish


معنی : صیقل، پرداخت، جلا، پرداخت کردن، پرداختن، صیقل دادن، جلا دادن، صیقل کردن
معانی دیگر : (با مالش) براق کردن، (تقریبا هم معنی polish است)، برق

انگلیسی به فارسی

جلا دادن، پرداخت کردن، صیقل دادن، جلا، صیقل


سوزاندن، صیقل، جلا، پرداخت، صیقل دادن، جلا دادن، پرداخت کردن، پرداختن، صیقل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: burnishes, burnishing, burnished
• : تعریف: to polish or make shiny by rubbing with a cloth or the like.
مترادف: buff, gloss, polish, rub, shine
مشابه: clean, scrub, sleek

- The silversmith burnished the buckle until it shone brilliantly.
[ترجمه ترگمان] این نقره، سگک کمربند را تا زمانی که درخشان به نظر می رسید، روشن کرد
[ترجمه گوگل] سوزاننده دست و پنجه نرم را تا جایی که به شدت درخشید، فرو ریخت
اسم ( noun )
مشتقات: burnisher (n.), burnishment (n.)
• : تعریف: a smooth, shiny appearance; luster.
مترادف: gloss, glow, luster, sheen, shine
مشابه: brilliance, glimmer, polish, radiance, sparkle

- They admired the burnish of the glazed pottery.
[ترجمه ترگمان] آن ها the سفال لعاب دار را تحسین کردند
[ترجمه گوگل] آنها از سوزاندن سفال شیشه ای عذرخواهی می کردند

• make shiny or smooth by rubbing, polish
gloss, shine, luster
if you burnish metal, you polish it so that it shines.

مترادف و متضاد

صیقل (اسم)
polish, varnish, burnish, polishing

پرداخت (اسم)
finish, expenditure, settlement, emolument, pay, remuneration, polish, burnish, payment, fee, disbursement, outlay, hire, payoff, remittance, remitment

جلا (اسم)
gloss, vermeil, radiation, buff, satin, polish, varnish, burnish, japan, shininess

پرداخت کردن (فعل)
scour, pay, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, furbish, spend money

پرداختن (فعل)
score, pay, begin, shell out, reimburse, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, set to, spend money

صیقل دادن (فعل)
gloss, polish, burnish

جلا دادن (فعل)
surface, polish, varnish, burnish, furbish, japan

صیقل کردن (فعل)
polish, burnish, glaze, levigate

polish, brighten


Synonyms: buff, furbish, glance, glaze, gloss, luster, patina, put on a finish, rub, sheen, shine, smooth, wax


Antonyms: dull, tarnish


جملات نمونه

1. The company is currently trying to burnish its socially responsible image.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال حاضر می کوشد تا تصویر مسئولیت اجتماعی خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حاضر تلاش می کند تا تصویر اجتماعی مسئولیتش را از بین ببرد

2. He missed no opportunity to burnish his image.
[ترجمه ترگمان]او هیچ فرصتی را برای پنهان کردن تصویر خود از دست نداد
[ترجمه گوگل]او هیچ فرصتی برای خنثی کردن تصویرش نداشت

3. She wished her to dust the furniture, burnish the coal scuttle, and clean the windows.
[ترجمه ترگمان]از او خواست که اسباب و اثاث خانه را گردگیری کند و پنجره را تمیز کند و پنجره ها را تمیز کند
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که او را به گرد و غبار مبلمان، سوزاندن معادن زغال سنگ، و پاک کردن پنجره ها

4. Its berries glistened red under the burnish of the breeze, which came in uneasy gusts from the south and east.
[ترجمه ترگمان]دانه های آن زیر the نسیم سرخ می درخشیدند که از جنوب و شرق می وزید
[ترجمه گوگل]توت های آن در زیر سایه ای از نسیم که در ناحیه ی ناخوشایند از جنوب و شرق ظاهر شد، قرمز بود

5. Act well with vitamin B, can maintain the burnish of the hair.
[ترجمه ترگمان]به خوبی با ویتامین B عمل کنید و می توانید the مو را حفظ کنید
[ترجمه گوگل]به خوبی با ویتامین B عمل می کند، می تواند سوزش مو را حفظ کند

6. Scagliola diaphaneity is bad, and without burnish.
[ترجمه ترگمان]scagliola حاجب یک چیز بد و بدون جلا هست
[ترجمه گوگل]کمبود Scagliola بد است، و بدون مورچه

7. It's the burnish, glue work can be very accurate in need to play the part of the hair, adhesive glue, also can use the machine configuration of the nozzle of different cases of a local spray adhesive.
[ترجمه ترگمان]این کار burnish است، چسب چسب می تواند بسیار دقیق باشد در نیاز به بازی کردن قسمتی از مو، چسب زخم، هم چنین می تواند از پیکربندی دستگاه of مختلفی از چسب اسپری محلی استفاده کند
[ترجمه گوگل]این مایع، کار چسب می تواند بسیار دقیق در نیاز به بازی بخشی از مو، چسب چسب، همچنین می توانید پیکربندی دستگاه از نازل موارد مختلف از چسب اسپری محلی استفاده کنید

8. Skin molten, attenuate, burnish drops, flexibility decreases, dry and corrugate.
[ترجمه ترگمان]کم کردن پوست، کم کردن، کاهش قطره، کاهش انعطاف، خشک کردن و خشک شدن پوست
[ترجمه گوگل]رطوبت، رطوبت، رطوبت، رطوبت، انعطاف پذیری، خشکی و قرنطینه

9. Such bipartisanship will do something to burnish his reputation as a reformer.
[ترجمه ترگمان]این هم کاری حزبی می تواند کاری انجام دهد تا شهرت خود را به عنوان یک اصلاح کننده در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]چنین دوطرفه سازی چیزی برای اصلاح شهرت خود به عنوان یک اصلاح کننده انجام خواهد داد

10. Constant drink rice wine, the skin is lubricant burnish, puerpera and woman period are drinkable, have profit especially.
[ترجمه ترگمان]به طور مداوم شراب برنج، پوست روغن چرب، روغن زیتون و دوره زنان قابل نوشیدن است، به خصوص سود می برند
[ترجمه گوگل]شراب بیسکویت نوشیدنی، پوست روغنی، پودرپا و دوران زن نوشیدنی هستند، به ویژه سود دارند

11. The European Parliament badly needs a president who can burnish its image.
[ترجمه ترگمان]پارلمان اروپا به شدت به رئیس جمهوری که بتواند تصویر خود را تغییر دهد، نیاز دارد
[ترجمه گوگل]پارلمان اروپا به شدت نیاز به رییس جمهور دارد که می تواند تصویر آن را بپوشاند

12. Many people, fearful for their jobs, are trying to burnish their contacts at other firms.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم از شغل خود بیمناک هستند و می کوشند تا با شرکت های دیگر ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد که از کارشان هراس دارند، سعی دارند مخاطبشان را در شرکتهای دیگر بسوزانند

13. It was the fourth consecutive last-place finish for LaGuardia, a congested airport in the borough of Queens which is plagued by delays but hopes to burnish its image with new high-profile restaurants.
[ترجمه ترگمان]این چهارمین مکان متوالی برای لاگاردیا، یک فرودگاه متراکم در حوزه کوئینز است که با تاخیر مواجه شده است، اما امیدوار است که تصویر خود را با رستوران های پر زرق و برق جدید عوض کند
[ترجمه گوگل]این چهارمین بار متوالی برای LaGuardia، یک فرودگاه پرجمعیت در ایالت کوئینز بود که با تاخیر مواجه شده است، اما امیدوار است که تصویر خود را با رستوران های با مشخصات جدید خنثی کند

14. Thin, soft, smooth, fit, breathable, brilliant color, rich burnish, nobility is elegant, wear comfortable.
[ترجمه ترگمان]نازک، نرم، نرم، مناسب، قابل تنفس، رنگ درخشان، burnish ثروتمند، نجیب است، لباس راحتی بپوشید
[ترجمه گوگل]نازک، نرم، صاف، مناسب، تنفس، رنگ درخشان، سوزاندن غنی، نجیب ظریف، راحت است

15. Equally, headhunters and recruiters will often work with you to burnish your resum é.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، headhunters و استخدام کنندگان اغلب با شما کار خواهند کرد تا resum را به شما نشان دهند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، سرپرستاران و استخدام کنندگان اغلب با شما کار خواهند کرد تا رزومه خود را خنثی سازید

burnished metal

فلز پرجلا (پرداخت‌شده)



کلمات دیگر: